بالکانیزه کردن افغانستان تهدیدی برای منافع ملی ایران
آمریکا که برای خشکاندن ریشه تروریسم و افراط گرایی به افغانستان لشکرکشی کرده و نهادینه کردن دموکراسی مورد نظر غرب را برای این کشور نسخه کرده بود، پس از بیست سال با دادن تلفات انسانی و هزینه مالی گزاف، نه تنها به اهدافش در این کشور تحقق نبخشید، بلکه پس از برگزاری چند نشست و هماهنگی های پنهان، در اقدامی شتابزده نیروهای خود را از افغانستان خارج ساخت و ارتش به اصطلاح آموزش دیده افغانستان نیز در سریعترین زمان ممکن قافیه را در مقابل حمله طالبان باخته رییس جمهور افغانستان از کشور فرار کرد. حملات طالبان خیلی هماهنگ و حساب شده نبوده و سقوط و تسلیم کابل حتی برای طالبان هم اعجاب انگیز بود. این موضوع شاید نشان از توافقی پنهان بوده و سقوط دولت افغانستان به نوعی تمرین نقش از قبل تعریف شده باشد.
در این بین بعضی از موضوعات مانند نشست آمریکا با طالبان، آزادی تعدادی از طالبان از زندان قبل از خروج آمریکا، حضور و فعالیت عناصر داعش در افغانستان، ملاقات های ترکی فیصل با سران طالبان، در پیش گرفتن رفتارهای دور از انتظار از سوی طالبان، ساخت و ترمیم موانع مرزی توسط پاکستان و ترکیه، بر پیچیدگی و یا مهندسی موضوعات افغانستان می افزاید. در این راستا دولت ایران باید نسبت به تحولات افغانستان بسیار حساس بوده و موضوعات مربوط به آن را با دقت رصد نماید. خروج سریع آمریکا از افغانستان و زمزمه خروج این کشور از عراق باید ایران را متوجه این موضوع کند که آمریکا برای تمام اقدامات خود در منطقه خاورمیانه، به ایران و نقش این کشور در خاورمیانه می اندیشد. آمریکا می داند که در صورت خروج از افغانستان و عراق، زمینه را برای ایفای نقش ایران در منطقه فراهم کرده و این مغایر با منافع این کشور به عنوان قدرت هژمون است. اگر طالبان طبق مصاحبه هایی که داشته اند، بتوانند دولت فراگیر در این کشور تشکیل دهند، ثبات و امنیت در مرزهای شرقی ایران فراهم شده و این موضوع چیزی شبیه به اوضاع عراق پس از سقوط صدام و هم راستا با منافع ایران خواهد بود.
لذا باید هوشیار بود که آیا طالبان نسبت به دهه های قبل از لحاظ فکری تغییر شده و برای رسیدن به قدرت ، تساهل و تسامح را در پیش گرفته یا با در دست گرفتن قدرت راه افراط را در پیش گرفته و به جبهه مخالفان ایران می پیوندد. آیا طالبان که به یک باره سوار بر اسب آرزو شده و مست پیروزی ارزان و بی دغدغه خود هستند، توان ایجاد دولت فراگیر و مورد تایید جامعه جهانی را خواهند داشت. در هر صورت با توجه به موقعیت افغانستان در شرق ایران و ویژگی های جغرافیایی و ساختار سیاسی-اجتماعی این کشور، ایجاد دولت فراگیر مورد تایید و همسو با منافع ایران خواهد بود و یا اینکه حداقل از بالکانیزه شدن قدرت و گسترش جنگ و بی ثباتی برای ایران بهتر است.
اما این موضوع با استراتژی آمریکا در منطقه که همانا کاهش قدرت و نفوذ ایران در منطقه بوده و با حضور خود در افغانستان از ایفای نقش ایران در آن کشور جلوگیری کرده، در تضاد است. ایجاد بی ثباتی و جنگ داخلی در افغانستان به تبع همجواری با ایران می تواند مشکلات امنیتی زیادی برای ایران فراهم ساخته و زمینه را برای نفوذ جبهه مخالف ایران در افغانستان فراهم می سازد. این موضوع حتی می تواند در برنامه ها و اهداف ایران در عراق، سوریه و لبنان تاثیر بگذارد و از حضور و نفوذ این کشور در منطقه شامات بکاهد. لذا ایران باید همه برنامه هایی را که ممکن است منجر به بالکانیزه شدن قدرت در افغانستان شود، پیش بینی و خنثی نماید. در این راستا رصد دقیق تحولات افغانستان، از سر گرفتن مبادلات اقتصادی با این کشور، حضور فعال و موثر در نشست های مرتبط با مسایل افغانستان، هماهنگی با کشورهای منطقه در راستای تحولات افغانستان، پرهیز از مواضع شتابزده در قبال این کشور، دعوت ازگروههای مختلف افغان به خویشتنداری و مشارکت در ایجاد دولت فراگیر و حتی کاهش سطح اختلاف با عربستان سعودی و ارتقای سطح روابط با این کشور به عنوان یک عامل تاثیر گذار خارجی در افغانستان، می تواند منافع ما را در افغانستان تامین نموده و فضای لازم را برای ایفای نقش موثر ایران در آینده این کشور فراهم سازد. از سویی بررسی شواهد خروج آمریکا از منطقه و خارج شدن خاورمیانه از اولویت این کشور، بیانگر این واقعیت هست که متحدان این کشور به ویژه عربستان سعودی در آینده از قدرت مانور بیشتری در خاورمیانه برخوردار خواهند بود و در این راستا بهبود روابط بین ایران و عربستان می تواند بر چالش های امنیتی ایران در منطقه کاسته و هزینه های امنیتی در شرق کشور را پایین بیاورد.
*دکترای مطالعات جنوب غرب آسیا
۳۱۰ ۳۱۰