الهه جعفرزاده: دریاچه ارومیه، یکی از بزرگترین دریاچههای شور جهان، در قرن اخیر از یک اکوسیستم تابآور به نمادی از بحران زیستمحیطی تبدیل شده است. دکتر مهدی زارع، استاد پژوهشکده بینالمللی زلزلهشناسی، در تحلیلی دقیق، تاریخچه هیدرواقلیمی این دریاچه را از هولوسن تا دوران مدرن بررسی میکند و تأکید دارد که خشک شدن فعلی، برخلاف نوسانات طبیعی گذشته، عمدتاً ناشی از فعالیتهای انسانی، بهویژه پمپاژ بیرویه آبهای زیرزمینی است.
او در گفتوگو با سیلاد هشدار میدهد که برداشت سالانه آبهای زیرزمینی بیش از چهار برابر حجم فعلی دریاچه است و بدون توقف این پمپاژ، احیای پایدار غیرممکن خواهد بود. این گزارش، با استناد به سخنان زارع، فرگشت دریاچه ارومیه، عوامل انسانی، و چالشهای احیا را کاوش میکند.
تاریخچه هیدرواقلیمی دریاچه ارومیه در هولوسن
زارع با اشاره به نوسانات طبیعی دریاچه در هزاران سال گذشته، عنوان میکند: «تاریخچه هیدرواقلیمی دریاچه ارومیه، گذار پیچیدهای را از یک سیستم طبیعی تابآور و نوسانی در هولوسن -عهد حاضر زمینشناختی- به یک وضعیت بهشدت خشک در دوران مدرن -امروزی نشان میدهد. اگرچه این دریاچه طی ۱۱۰۰۰ سال گذشته از خشکسالیهای شدید جان سالم به در برده است، اما خشک شدن فعلی از نظر سرعت و چالشهای بازسازی بینظیر است. تاریخچه اقلیم هولوسن بازسازیهای دیرینهاقلیمی از هستههای رسوبی و تراسهای دریاچهای نشان میدهد که دریاچه ارومیه از اوایل هولوسن -۱۱۷۰۰ سال پیش- چندین چرخه مرطوب و خشک قابل توجه را پشت سر گذاشته است.»
او ادامه میدهد: «در هولوسن اولیه (۱۱۷۰۰ تا ۸۰۰۰ سال پیش) پس از یک دوره بسیار خشک در طول دوره خشکی جوانتر، هولوسن اولیه شاهد افزایش تدریجی بارندگی بود. میانگین بارندگی سالانه بازسازیشده نشان میدهد که الگوی بارندگی «امروزی» تقریباً ۸۰۰۰ سال پیش ایجاد شده است. در هولوسن میانی (۸۰۰۰ تا ۴۰۰۰ سال پیش) شرایط نسبتاً مرطوب و گرمتر بود. شواهد وجود جنگلهای بلوط گسترده در ارتفاعات اطراف زاگرس و آذربایجان، سطح بالاتر دریاچه و شوری کمتر را نشان میدهد. در هولوسن پسین (۴۰۰۰ سال قبل تاکنون) اقلیم به سمت خشکی و قارهای شدن بیشتر گرایش پیدا کرد. ناهنجاری اقلیمی قرون وسطی حدود ۱۱۰۰ تا ۸۰۰ سال قبل منطقه شرایط گرمتری را تجربه کرد که باعث تبخیر قابل توجه شد و منجر به کاهش سطح آب و قرار گرفتن در معرض پهنههای گلی شور شد. عصر یخبندان کوچک بین ۴۵۰ تا ۱۵۰ سال قبل با حساسیت مغناطیسی بالاتر در رسوبات نشاندهنده بازگشت به سطح بالاتر دریاچه و دمای پایینتر است.»
خشک شدن مدرن و عوامل انسانی/ کشاورزی، دلیل اصلی خشکیدن دریاچه
زارع خشک شدن اخیر دریاچه ارومیه را عمدتاً ناشی از فعالیتهای انسانی میداند: «خشک شدن امروزی – اخیر (پس از ۱۹۹۵) خشک شدن اخیر دریاچه ارومیه با نوسانات هولوسن متمایز است؛ زیرا عمدتاً ناشی از فعالیتهای انسانی است تا صرفاً هواشناختی.
نقطه عطف ۱۹۹۵ با تجزیه و تحلیل آماری یک تغییر فاجعهبار است. در حالی که میزان بارندگی تقریباً ۲۱ درصد کاهش یافت، همزمان جریان ورودی به دریاچه بیش از ۵۰ درصد کم شد. این دریاچه از اواسط دهه ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۵ تقریباً ۹۰ درصد از مساحت و ۹۵ درصد از حجم دریاچه از دست رفت.»
این کارشناس تأکید میکند: «از عوامل اصلی خشک شدن دریاچه، گسترش کشاورزی است. زمینهای آبیاریشده در حوضه از ۱۵۰ هزار هکتار در سال ۱۳۵۸ به بیش از ۶۰۰ هزار هکتار در سال ۱۴۰۱ افزایش یافته است. ساخت تقریباً ۷۰ سد برای پشتیبانی از آبیاری و تولید برق بهطور چشمگیری جریان طبیعی ورودی را کاهش داده است. تخلیه آبهای زیرزمینی با بیش از ۷۳۰۰۰ چاه (که بسیاری از آنها غیرقانونی هستند) سطح آب را پایین آورده و جریان پایه به دریاچه را کاهش دادهاند. تغییرات اقلیمی با افزایش دما (تقریباً ۱.۴+ درجه سانتیگراد از سال ۱۳۷۶) سرعت تبخیر را افزایش داده و کسری آب را تشدید کرده است. گذرگاه ۱۵ کیلومتری (تکمیلشده در سال ۱۳۸۶ش) دریاچه را به دو قسمت تقسیم کرده و گردش طبیعی آب و توزیع رسوبات را مختل کرده است.»
پیامدهای محیطزیستی خشک شدن دریاچه
زارع به بحرانهای ناشی از خشک شدن، از جمله طوفانهای گرد و غبار، اشاره میکند: «پیامدهای محیطزیستی نیز مطرحند. خشک شدن، بستر دریاچه را به منبع اصلی طوفانهای نمک و گرد و غبار تبدیل کرده است. این آئروسلها، حاوی نمک و فلزات سنگین، خطرات جدی برای سلامتی میلیونها نفر از ساکنان این حوضه ایجاد میکنند و شروع به شور کردن زمینهای کشاورزی اطراف کردهاند و یک حلقه بازخوردی از خسارات محیطزیستی و اقتصادی ایجاد کردهاند.»
تلاشهای احیا و چالشهای باقیمانده/ هدف اصلی پروژههای مهندسی بزرگ چیست؟
زارع ضمن بررسی پروژههای احیا، بر ناکافی بودن آنها بدون کاهش مصرف کشاورزی تأکید میکند و میگوید: «احیای دریاچه ارومیه شامل پروژههای مهندسی و همکاریهای بینالمللی نیز هست. اگرچه موفقیتهای موقتی حاصل شده است، اما وضعیت دریاچه در سالهای ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ همچنان بحرانی است. برنامه احیای دریاچه ارومیه که در سال ۱۳۹۲ آغاز شده، بر سه راهحل مهندسی «سخت» و چندین راهبرد مدیریتی «نرم» تمرکز دارد.
هدف اصلی پروژههای مهندسی بزرگ تأمین «حقآبه» ثابت برای دریاچه است. انتقال آب رودخانه زاب با تونل که از بهمن ۱۴۰۱ عملیاتی شده یک تونل ۳۶ کیلومتری آب را از سد کانی سیب در حوضه رودخانه زاب کوچک به دریاچه منتقل میکند. این تونل برای انتقال تقریباً ۶۰۰ میلیون متر مکعب آب سالانه طراحی شده است. البته این حجم آب بسیار کمتر از ۳.۱ میلیارد متر مکعب مورد نیاز سالانه برای پایداری اکولوژیکی است. تصفیه و انتقال فاضلاب در حال انجام است. بازیابی فاضلاب شهری از شهرهای بزرگ اطراف مانند تبریز با یک خط لوله اختصاصی از تصفیهخانه تبریز با هدف انتقال ۱۲۱ میلیون متر مکعب اضافی در سال ساخته شده است. تا سال ۱۴۰۳، بخشهای قابل توجهی از این آب تصفیهشده با موفقیت به دریاچه رسید. در پروژه سد سیلوه و چپرآباد فازهای اخیراً تکمیلشده این پروژهها آب را از سد سیلوه از طریق سیستم کانال چپرآباد منحرف میکنند تا حوضه جنوبی دریاچه را تغذیه کنند.»
او ادامه میدهد: «مدیریت “نرم” و تلاشهای بینالمللی از سال ۱۴۰۳ تمرکز به سمت ریشههای کشاورزی بحران تغییر داده است. پروژه ژاپن-UNDP (۲۰۲۴-۲۰۲۸) مرحله جدیدی از “پروژه حفاظت از تالابهای ایران” کردند. با این ابتکار، هدف آن است که کشاورزی پایدار در بیش از ۲۰۰ روستا با آبیاری مدرن و معیشتهای جایگزین، مصرف آب را ۲۵ تا ۳۰ درصد کاهش دهد. لایروبی شاخههای رودخانه برای اطمینان از اینکه سیلابهای ناگهانی و آبهای رها شده از سدها به جای تبخیر در کانالهای مسدود شده، واقعاً به دریاچه میرسند، بیش از ۱۰۰ کیلومتر از بستر رودخانهها (از جمله سیمینهرود و گدارچای) لایروبی و به هم متصل شدهاند.»
وضعیت بحرانی دریاچه در سال ۱۴۰۴/ بخش عظیمی از دریاچه به «انباشت نمکی» تبدیل شده
استاد پژوهشکده بینالمللی زلزلهشناسی، وضعیت فعلی دریاچه را «بحرانی» توصیف میکند و هشدار میدهد: «در سال ۱۴۰۴ علیرغم این تلاشها، سلامت دریاچه بر اساس بارندگیهای فصلی بهشدت در نوسان است. سطح دریاچه به حدود ۵۸۱ کیلومتر مربع (کمترین سطح بحرانی) حجم آب به حدود ۰.۵ میلیارد متر مکعب و شوری ۳۰۰-۴۰۰ گرم در لیتر (نزدیک به اشباع) رسید. تصاویر ماهوارهای در آذر ۱۴۰۴ نشان دادند که بخشهای بزرگی از دریاچه به “انباشت نمکی” تبدیل شده است.»
اثر پمپاژ آبهای زیرزمینی بر خشک شدن دریاچه
مهدی زارع پمپاژ بیرویه را عامل اصلی قطع ارتباط هیدرولیکی دریاچه با سفرههای زیرزمینی میداند و متذکر میشود: «بدون کاهش ۴۰ درصدی در مصرف آب کشاورزی منطقهای، انتقالهای مهندسی فقط بهعنوان “مراقبتهای تسکینی” عمل میکنند تا یک درمان. احیا از نظر فنی امکانپذیر است، اما نیاز به یک انتخاب حاکمیتی دشوار دارد: اولویت دادن به دریاچه بر گسترش کشاورزی. در حال حاضر، بیش از ۷۳۰۰۰ چاه در این حوضه همچنان آبهای زیرزمینی را که در غیر این صورت بهطور طبیعی به دریاچه نفوذ میکردند، تخلیه میکنند. برداشت سالانه آبهای زیرزمینی در حوضه دریاچه ارومیه بین ۱.۲ تا ۲.۲۶ میلیارد متر مکعب تخمین زده میشود.
بنابراین بر اساس وضع آب در ۱۴۰۴ در دریاچه ارومیه انسانها هر ساله تقریباً چهار برابر بیشتر از آنچه در حال حاضر در خود دریاچه وجود دارد، از زمین برداشت میکنند. حفر و بهرهبرداری از چاهها عملاً ارتباط هیدرولیکی بین سفرههای آب اطراف و دریاچه را قطع کرده است. چاههای قانونی حدود ۴۰۰۰۰ تا ۴۵۰۰۰ عمدتاً برای آبیاری و برخی مصارف صنعتی و چاههای غیرقانونی حدود ۴۰۰۰۰ تا ۶۰۰۰۰ چاه بدون مجوز که توسط کشاورزان برای دور زدن محدودیتهای آبهای سطحی حفر شدهاند. مجموع حدود ۸۵۰۰۰ تا بیش از ۱۰۰ هزار چاه مانع میشود تا آبهای زیرزمینی بهطور طبیعی به بستر دریاچه نفوذ کنند. پمپاژ گسترده، سطح آب را آنقدر پایین آورده است که این “جریان پایه” متوقف شده است.
در برخی مناطق، جریان معکوس شده است و آب دریاچه در واقع به سفرههای آب زیرزمینی خشک نشت میکند. در سال ۱۴۰۴ مقامات آب منطقهای کسری تجمعی آبهای زیرزمینی ۵.۱ میلیارد متر مکعب را در سراسر استان گزارش کردند. این امر منجر به فرونشست زمین شده که توانایی سفره آب زیرزمینی را برای نگهداری آب در آینده بهطور دائم از بین میبرد. بیش از ۸۰ تا ۹۰ درصد از این آب پمپاژ شده برای کشاورزی استفاده میشود. با وجود اینکه تونل احیا (از رودخانه زاب) ۰.۶ میلیارد متر مکعب آب وارد میکند، «نشت» ناشی از پمپاژ آبهای زیرزمینی بیش از دو برابر این مقدار است. تا پمپاژ آب متوقف نشود عملاً احیای دریاچه ارومیه غیرممکن است.»
۴۷۲۳۲
















