سیلاد – جواد مرشدی: قطعنامه پیشنهادی دولت آمریکا بر مبنای طرح ۲۰ مادهای دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در خصوص آتشبس غزه با دو رای ممتنع چین و روسیه و بدون مخالف در شورای امنیت سازمان ملل متحد تصویب شد.
خلع سلاح کامل حماس، سلب اختیار از حماس برای اداره غزه، استقرار ۲۰ هزارنیروی نظامی بینالمللی بدون حضور و مشارکت سازمان ملل و تشکیل یک دولت انتقالی در غزه به ریاست یک هیئت، موسوم به هیئت صلح، بخش هایی از طرح قبلی ترامپ در مورد غزه بود که حالا آمریکایی ها در ادامه حمایت صددرصدی از اسرائیل آن را به قطعنامه شورای امنیت تبدیل کردند.
پیشتر نماینده آمریکا در بیانیهای اعلام کرده بود که اگر اعضا مانع تصویب این قطعنامه شوند عواقب وخیمی در انتظار مردم غزه خواهد بود. موضوعی که دیروز هم قبل از رایگیری تکرار شد.
روسیه و چین از وتو قطعنامه آمریکا اجتناب کردند و برای حفظ آتش بس به آن رای ممتنع دادند.
الجزایر و پاکستان هم به بهانه جلوگیری از خونریزی به این قطعنامه رای مثبت دادند.
خبرگزاری «سیلاد» در گفتگو با ناصر ابو شریف، نماینده جهاد اسلامی در ایران، به بررسی ابعاد این قطعنامه و آینده غزه پرداخته است.
*** جزئیات قطعنامه اخیر شورای امنیت درباره غزه را از نگاه مقاومت چگونه می بینید؟
در جوهر خود، این قطعنامه عملاً همان طرح بیست مادهای آمریکا است که از سوی ترامپ درباره غزه اعلام شد وبر سه ستون اصلی استوار است:
اول، تثبیت آتشبس موجود و مشروط کردن ادامه آن به مجموعهای از ترتیبات امنیتی.
دوم، ایجاد نهادی به نام «هیئت صلح» متشکل از قدرتهای بینالمللی و منطقهای که مسئولیت نظارت بر بازسازی غزه و هدایت یک مسیر سیاسی امنیتی بلندمدت را بر عهده میگیرد.
سوم، استقرار یک نیروی بینالمللی موقت در داخل غزه که وظیفه عملی کردن خلع سلاح مقاومت، کنترل مرزها و پر کردن خلأ امنیتیای را دارد که اسرائیل نتوانست به تنهایی آن را پر کند.
در کنار اینها از «اصلاح» تشکیلات فلسطینی و بازگشت مدیریت آن به غزه از طریق یک کمیته تکنوکرات فلسطینی سخن میگوید، اما زیر چتر بینالمللی و بر اساس معیارهایی که قدرتهای بزرگ و اهداکنندگان کمک تعیین میکنند. به بیان دیگر، برخی تسهیلات انسانی وعده داده میشود، اما همه آنها به ترتیبات سخت امنیتی گره خورده که به قلب سلاح مقاومت و ماهیت حاکمیت در غزه ضربه میزند.
*** به نظر شما چرا روسیه و چین از دادن رأی مثبت به این قطعنامه خودداری کردند؟
بهوضوح روسیه و چین نسبت به محتوای قطعنامه و شیوه تنظیم آن انتقادات جدی دارند. متن قطعنامه در مسائل اساسی مبهم است؛ از جمله زمانبندی مشخص برای انتقال واقعی قدرت به طرف فلسطینی، تضمین وحدت سرزمین بین غزه و کرانه باختری، و حدود اختیارات نیروی بینالمللی.حاکمیت فلسطینی در متن، کمرنگ و حاشیهای ظاهر میشود، در حالی که «هیئت صلح» و نیروی بینالمللی از اختیارات گسترده سیاسی و امنیتی برخوردارند. این موضوع برای قدرتهایی که مدام از احترام به حاکمیت کشورها و رد نسخههای تحمیلی سخن میگویند، نگرانکننده است.
همچنین، قطعنامه بهصراحت و با زبان الزامآور به راهحل دو دولت بر اساس مرجعیتهای شناختهشده متعهد نمیشود و به عبارات کلی و مشروط بسنده میکند. بنابراین، امتناع روسیه و چین پیامی است مبنی بر اینکه این مسیر حتی با معیارهای بینالمللی خودشان هم سازگار نیست، چه رسد به اینکه پاسخگوی حقوق تاریخی ملت فلسطین باشد.
*** در پرتو این قطعنامه، آینده حاکمیت و اداره غزه را چگونه میبینید؟ چه کسی عملاً غزه را اداره خواهد کرد؟
اگر قطعنامه به همین شکل اجرا شود، در عمل با نوعی «قیمومت بینالمللی» بر غزه برای چند سال آینده روبه رو خواهیم بود. نیروی بینالمللی در میدان حضور دارد، «هیئت صلح» پشت صحنه تصمیم میگیرد، و یک ساختار فلسطینی (چه در قالب تشکیلات خودگردان فلسطینی یا کمیته تکنوکرات) بیشتر نقش «ادارهکننده خدمات شهری» را ایفا میکند تا یک مرجع دارای حاکمیت کامل.
خروج نیروهای اشغالگر اسرائیلی نیز به تحقق آنچه «ثبات امنیتی» نامیده میشود مشروط است؛ ثباتی که معیارهای آن را خود اسرائیل و قدرتهای بزرگ تعیین میکنند، نه مردم فلسطین.این یعنی اشغالگری به اشکال مختلف «از طریق هماهنگی با نیروی بینالمللی، کنترل گذرگاهها، آسمان و دریا، و تحمیل خطوط قرمز بر هر مرجع محلی» همچنان حاضر خواهد بود.
از نگاه مقاومت فلسطین، آینده حاکمیت در غزه باید در داخل و از طریق اجماع ملی واقعی میان همه جریانها، بر اساس مشارکت و مقاومت، تعیین شود؛ نه بر اساس دیکتههای خارجی. تبدیل غزه به حیاط خلوتی که از پایتختهای دوردست اداره شود، پذیرفتنی نیست و هر ترتیبی که اراده ملی فلسطینی را نادیده بگیرد، برای ملت الزامآور نخواهد بود.
*** نقش طرح ترامپ در این قطعنامه دقیقاً چیست؟ آیا فقط پوشش سیاسی است یا هسته اصلی مسیر را تشکیل میدهد؟
در واقع، این قطعنامه ترجمه سازمان ملل برای طرح ترامپ درباره غزه است. این طرح، غزه را درچارچوبی کاملاً امنیتی میبیند: خلع سلاح مقاومت، بازطراحی ساختارهای امنیتی، ایجاد ساختار محلی «مطیع» که برای واشنگتن و تلآویو قابل قبول باشد، و سپس صحبت از بازسازی و اقتصاد. به جای آنکه هر راهحل سیاسی بر پایه پایان اشغال و به رسمیت شناختن حقوق ملت فلسطین بنا شود، بر «تأمین امنیت اسرائیل» پیش از هر چیز تکیه میکند؛ با خشکاندن منابع قدرت مقاومت و دادن اندکی کمک انسانی و اقتصادی به ملتی محاصرهشده و ویران.
آنچه امروز جریان دارد، ادامه همان مسیر «معامله قرن» است، اما با عنوانی جدید و ادبیاتی نرمتر. هدف این است که غزه به الگویی برای «تسویه امنیتی بلندمدت» تبدیل شود، تا بعد مشابه آن در کرانه باختری و شاید در پروندههای دیگر منطقه هم اجرا گردد. از اینرو، مقاومت فلسطین طرح ترامپ را پروژهای خطرناک برای از بین بردن جوهره مسئله فلسطین میداند، نه صرفاً ابتکاری برای توقف جنگ و بازسازی.
*** در چارچوب این واقعیتها، آیا از دید مقاومت احتمال واقعی برای تشکیل کشور فلسطین وجود دارد ،همانگونه که برخی ادعا میکنند؟
قطعنامه اشاره میکند که بازسازی غزه و اصلاح تشکیلات فلسطینی میتواند شرایط را برای مسیری به سوی «حق تعیین سرنوشت و دولت فلسطینی» فراهم کند. اما این، بیش از آنکه تعهدی روشن باشد، وعدهای مشروط به سلسلهای طولانی از شروط امنیتی، سیاسی و اقتصادی است.
منطق این طرح چنین است: مقاومت را متوقف کنید، سلاح خود را تحویل دهید، قیمومت بینالمللی را بپذیرید، ساختار و رهبری تشکیلات را مطابق خواست بیرونی تغییر دهید و پس از چند سال شاید پنجرهای برای بحث درباره «راهحل دو دولتی» با شروطی پایینتر از حداقل خواستههای ملت فلسطین باز شود. این، دولت با حاکمیت واقعی نیست، بلکه موجودیتی خلع سلاح شده است که بر مرزها، آسمان، دریا و منابع خود کنترلی ندارد.
از نگاه مقاومت، دولت واقعی فلسطین هدیه مشروط واشنگتن نیست؛ بلکه نتیجه پایان اشغال، حفظ وحدت سرزمین و ملت و ایجاد مرجعیت ملی واحد بر پایه مواضع ثابت فلسطین است. بنابراین، سخن امروز از «دولت» بیشتر بخشی از بازاریابی سیاسی برای طرح است تا مسیر قابل اعتماد و تضمینشده.
*** سیاستمداران افراطی در اسرائیل نیز این قطعنامه را شدیداً نقد کردند. شما این مخالفت را چگونه تفسیر میکنید، در حالی که قطعنامه را به سود اشغال میدانید؟
برای فهم این موضوع، باید منطق راست افراطی صهیونیستی را درک کرد. این جریان از اساس با هر گونه سخن از دولت فلسطینی (حتی در قالب جملات مبهم و موکول به آینده دور) مخالف است. آنها همچنین با حضور هر نیروی بینالمللی که بتواند حتی در سطح نظری حرکت ارتش اسرائیل را محدود یا در آینده دریچهای برای پیگردهای حقوقی باز کند، مشکل دارند.
آنها غزهای میخواهند کاملاً خلع سلاح، بدون مقاومت، بدون مرجعیت ملی متحد و بدون هر چارچوب سیاسی که بتواند در آینده به سمت دولت یا حتی موجودیت به رسمیت شناختهشدهای برای فلسطینیان حرکت کند. از نظر آنها باید کنترل مستقیم یا غیرمستقیم اسرائیل بر غزه بدون سقف زمانی و بدون نظارت حقیقی بینالمللی تداوم یابد.
پس مخالفتشان با قطعنامه به معنای ناکارآمدی آن برای اسرائیل نیست، بلکه به این معناست که آنها چیز بیشتری میخواهند. این خود نشان میدهد آنچه امروز به فلسطینیان عرضه میشود پایینترین سطح حقوق است در برابر بالاترین سطح مطالبات امنیتی اسرائیل، و با وجود این،بازهم افراطیون صهیونیست سیر نمیشوند.
*** به باور شما، مهمترین امتیازهایی که اسرائیل از طریق این قطعنامه به دست آورده چیست؟
بزرگترین دستاوردبرای اسرائیل، به رسمیت شناخته شدن صریح مطالبه قدیمیاش برای «خلع سلاح غزه» در قالب یک چارچوب بینالمللی است. چیزی که پیشتر تلاش میکرد با زور نظامی به آن برسد و ناکام ماند، اکنون در متن یک قطعنامه جهانی به عنوان هدف مشروع گنجانده شده است.
دوم، خروج نیروهای اشغالگر از غزه به تحقق «ثبات امنیتی» مشروط شده که شاخصهای آن مشخص و شفاف نیست. این امر به اسرائیل امکان میدهد در عمل حضور یا مداخله خود را هر زمان که بخواهد، با این ادعا که شرایط هنوز مهیا نشده، ادامه دهد.
سوم، قطعنامه به اسرائیل کمک میکند از فشارهای مربوط به پیگرد حقوقی بابت جنایات جنگی و کشتار جمعی فرار کند؛ زیرا تمرکز افکار عمومی را از پرونده عدالت و مسئولیت، به سمت پرونده بازسازی و «تسویه» سیاسی منتقل میکند.
چهارم، این چارچوب به اسرائیل اجازه میدهد درمهندسی آینده غزه از طریق رابطه با نیروی بینالمللی و «هیئت صلح» و کنترل گذرگاهها و اقتصاد نقش تعیینکننده داشته باشد. در یک جمله، هراسهای امنیتی اصلی اسرائیل مورد توجه ویژه قرار گرفته، در حالی که حقوق فلسطینیان در سطح وعدههای کلی باقی مانده است.
*** سرانجام، خطر طرح «منطقه سبز» و تقسیم غزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
ایده «منطقه سبز» در عمل به معنای تقسیم غزه به بخشی است که آن را امن و قابل زندگی مینامند و تحت کنترل نیروی بینالمللی قرار میگیرد و بازسازی در آن متمرکز میشود؛ و بخش دیگری که در وضعیت ویرانی یا نیمهمحاصره رها میشود با این بهانه که کانون «تنش» یا فعالیت مقاومت است.
این تقسیم فقط جغرافیایی نیست، بلکه اجتماعی و سیاسی هم هست؛ مردم را بهاجبار به مناطق خاصی سوق میدهد، واقعیت تازهای میسازد که مدیریت آن برای نیروهای خارجی آسانتر است و بخشی از غزه را به کانتونی وابستهتر به اسرائیل و کمکهای خارجی از خود فلسطین و بقیه سرزمین جدا میکند.
از نگاه مقاومت، خطرناکترین جنبه این طرح آن است که جدایی غزه از کرانه باختری و قدس را تثبیت میکند و غزه را به مدل «تسویه امنیتی» منفصل تبدیل میسازد؛ مدلی که در سطح جهانی به عنوان «پیشرفت» تبلیغ میشود، در حالی که حق بازگشت و وحدت سرزمین را از درون تهی میکند.
به همین دلیل تأکید میشود که هر تلاشی برای تقسیم غزه چه با خطوط زرد و چه مناطق بهاصطلاح سبز با مخالفت گسترده ملی روبهرو خواهد شد؛ زیرا وحدت غزه، از نظر جغرافیا و جمعیت، بخشی جداییناپذیر از وحدت کل فلسطین از بحر تا نهر است.
*** پیام شما به مردم فلسطین و به جامعه جهانی در پرتو این قطعنامه چیست؟
پیام به مردم فلسطین این است که بر وحدت خود حول حقوق و ثوابتشان پافشاری کنند و فریب هیچ وعده توخالیای راکه دربرابرآن ازآنان میخواهد ازسلاح مقاومت و حق آزادی و بازگشت دست بکشند، نخورند. تا زمانی که اشغال پایان نیافته و قیمومت از سرزمین ما برداشته نشده است، هر قطعنامهای ناقص و نیازمند بازنگری و اعتراض باقی خواهد ماند.
و خطاب به جامعه جهانی گفته میشود: اگر واقعاً خواهان صلح و امنیت در منطقه هستید، از ریشههای بحران آغاز کنید؛ از اشغال، شهرکسازی و محاصره، نه از مجازات قربانی و خلع ابزار دفاعی او. مقاومت فلسطین از هر مسیری که حقوق ملت را بهطور کامل و بدون نقصان تضمین کند استقبال میکند، اما هرگز بخشی از هیچ طرحی نخواهد شد که غزه را به آزمایشگاهی برای پاکسازی تدریجی مسئله فلسطین تبدیل کند.
۲۱۲/۴۲












