بین الملل

پوتین می‌خواهد “یالتا” را زنده کند/ سَر اروپایی‌ها روی میز مذاکره است، چون تاریخ می‌خواهد تکرار شود!

پوتین می‌خواهد “یالتا” را زنده کند/ سَر اروپایی‌ها روی میز مذاکره است، چون تاریخ می‌خواهد تکرار شود!

به گزارش خبرگزاری سیلاد؛ مت فیتزپاتریک استاد تاریخ بین الملل، دانشگاه فلیندرز در وبسایت کانورسیشن نوشته است: اوکراین به نشستی کلیدی بین مقامات آمریکایی و روسی در عربستان سعودی که قرار بود درباره شکل صلح در این کشور تصمیم‌گیری شود، دعوت نشد. رئیس‌جمهور اوکراین، ولادیمیر زلنسکی، اعلام کرد که اوکراین هرگز هیچ تصمیمی را که منجر به پایان جنگ سه ساله با روسیه شود، در صورتی که بدون مشارکت اوکراین باشد نمی‌پذیرد.

تصمیم به مذاکره درباره حاکمیت اوکراینی‌ها بدون حضور آن‌ها و همچنین تلاش‌های واضح دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، برای مالکیت نیمی از ثروتی که در معادن نادر اوکراین خفته، به جای هزینه‌ای که ایالات متحده برای حمایت از این کشور پرداخته است،  نشان‌دهنده نگرش ترامپ نسبت به اوکراین و اروپا است. اما این اولین بار نیست که قدرت‌های بزرگ بدون مشاوره با مردم یک کشور، مرزها یا حوزه‌های نفوذ جدیدی را تعیین می‌کنند. چنین سیاست‌های خودرایانه‌ای معمولاً عواقب وخیمی برای افرادی که تحت تأثیر قرار می‌گیرند، به همراه دارد.

۱-تقلا برای آفریقا

در زمستان سال‌های ۱۸۸۴–۸۵، رهبر آلمان، اتو فون بیسمارک، قدرت‌های اروپایی را به برلین دعوت کرد تا کنفرانسی برای رسمی‌سازی تقسیم کل قاره آفریقا میان آن‌ها برگزار شود. در این کنفرانس که به “تقلا برای آفریقا” معروف شد، هیچ‌یک از آفریقایی‌ها حضور نداشتند. این کنفرانس منجر به ایجاد دولت آزاد کنگو تحت کنترل بلژیک شد، جایی که جنایات استعماری رخ داد که میلیون‌ها نفر را به قتل رساند. آلمان همچنین مستعمره این کشور در جنوب غربی آفریقا (نامیبیا کنونی) را تأسیس کرد، جایی که اولین نسل‌کشی قرن بیستم علیه مردم مستعمره‌نشین آنجا رخ داد. 

پوتین می‌خواهد "یالتا" را زنده کند؛ سَر اروپایی‌ها روی میز مذاکره! چون تاریخ می‌خواهد تکرار شود...
چگونگی تغییر مرزهای آفریقا پس از کنفرانس برلین

۲–کنوانسیون سه‌جانبه

تنها آفریقا نبود که به این شکل تقسیم شد. در سال ۱۸۹۹، آلمان و ایالات متحده کنفرانسی برگزار کردند و توافقی را بر ساموآیی‌ها تحمیل کردند تا جزایر آن‌ها را بین دو قدرت تقسیم کنند. این در حالی بود که ساموآیی‌ها تمایل خود را برای خودگردانی یا ایجاد یک کنفدراسیون از کشورهای اقیانوس آرام با هاوایی ابراز کرده بودند. به عنوان “غرامت” برای از دست دادن ساموآ، بریتانیا برتری بدون چالش بر تونگا را دریافت کرد.ساموا آلمانی پس از جنگ جهانی اول تحت حاکمیت نیوزیلند قرار گرفت و تا سال ۱۹۶۲ یک قلمرو باقی ماند. ساموای آمریکایی (علاوه بر چندین جزیره دیگر اقیانوس آرام) تا به امروز قلمروهای ایالات متحده هستند.

۳–توافق سایکس-پیکو

در حالی که جنگ جهانی اول به خوبی در حال پیشرفت بود، نمایندگان بریتانیا و فرانسه گرد هم آمدند تا به توافق برسند که چگونه امپراتوری عثمانی را پس از پایان جنگ تقسیم کنند. به عنوان یک قدرت دشمن، عثمانی‌ها به مذاکرات دعوت نشدند. مارک سایکس از انگلستان و فرانسوا ژرژ-پیکو از فرانسه مرزهای خاورمیانه را متناسب با منافع کشورهای خود دوباره ترسیم کردند. توافق سایکس-پیکو با تعهداتی که در مجموعه‌ای از نامه‌ها به نام مکاتبات حسین-مک‌ماهون انجام شده بود، در تضاد بود. در این نامه‌ها، بریتانیا وعده داده بود که از استقلال عرب‌ها از حکومت ترکیه حمایت کند.

توافق سایکس-پیکو همچنین با وعده‌هایی که بریتانیا در اعلامیه بالفور به صهیونیست‌ها برای حمایت از ساخت یک میهن جدید یهودی در فلسطین عثمانی داده بود، تضاد داشت. این توافق به منبعی برای دهه‌ها درگیری و سوء مدیریت استعماری در خاورمیانه تبدیل شد که پیامدهای آن هنوز هم  احساس می‌شود.

پوتین می‌خواهد "یالتا" را زنده کند؛ سَر اروپایی‌ها روی میز مذاکره! چون تاریخ می‌خواهد تکرار شود...
نقشه‌ای که مناطق کنترل و نفوذ در خاورمیانه را نشان می‌دهد که بین بریتانیا و فرانسه توافق شده است

۴-توافق مونیخ

در سپتامبر ۱۹۳۸، نخست‌وزیر بریتانیا، نویل چمبرلین، و نخست‌وزیر فرانسه، ادوارد دالادیه، با دیکتاتور فاشیست ایتالیا، بنیتو موسولینی، و آدولف هیتلر از آلمان دیدار کردند تا توافقی را امضا کنند که به توافق مونیخ معروف شد. هدف این رهبران جلوگیری از گسترش جنگ در سراسر اروپا بود، زیرا نازی‌های هیتلر شورشی را برانگیخته و به مناطق آلمانی‌زبان چکسلواکی به نام سودتنلند حمله کرده بودند. آن‌ها این کار را تحت عنوان حفاظت از اقلیت‌های آلمانی انجام دادند. هیچ مقامی از چکسلواکی به این نشست دعوت نشد. این نشست هنوز هم توسط بسیاری به عنوان “خیانت مونیخ” شناخته می‌شود که نمونه‌ای کلاسیک از شکست در سیاست سازش با یک قدرت متخاصم به امید جلوگیری از جنگ محسوب می‌شود.

۵-کنفرانس اویان

در سال ۱۹۳۸، ۳۲ کشور در اویان-له-باین، فرانسه گرد هم آمدند تا تصمیم بگیرند چگونه با پناهندگان یهودی که از آزار و اذیت در آلمان نازی فرار می‌کردند، برخورد کنند. قبل از شروع کنفرانس، بریتانیا و ایالات متحده توافق کردند که بر یکدیگر فشاری برای افزایش سهمیه پذیرش یهودیان در ایالات متحده یا فلسطین بریتانیا وارد نکنند. در حالی که گولدا مایر (رهبر آینده اسرائیل) به عنوان ناظر در کنفرانس حضور داشت، نه او و نه هیچ‌یک از نمایندگان مردم یهود اجازه شرکت در مذاکرات را نداشتند. حاضران عمدتاً در رسیدن به توافقی برای پذیرش پناهندگان یهودی ناکام ماندند، به جز جمهوری دومینیکن. و بیشتر یهودیان در آلمان نتوانستند قبل از اینکه نازیسم به اوج نسل‌کشی خود در هولوکاست برسد، فرار کنند.

۶-پیمان مولوتف-ریبنتروپ

هنگامی که هیتلر برای حمله به اروپای شرقی برنامه‌ریزی می‌کرد، مشخص شد که مانع اصلی او اتحاد جماهیر شوروی است. راه‌حل او امضای یک پیمان عدم تجاوز ریاکارانه با اتحاد جماهیر شوروی بود.

پوتین می‌خواهد "یالتا" را زنده کند؛ سَر اروپایی‌ها روی میز مذاکره! چون تاریخ می‌خواهد تکرار شود...
جوزف استالین و یواخیم فن ریبنتروپ پس از امضای پیمان مولوتوف-ریبن‌تروپ

این پیمان که به نام ویاچسلاو مولوتف و یواخیم فون ریبنتروپ (وزرای امور خارجه شوروی و آلمان) نام‌گذاری شده است، تضمین کرد که اتحاد جماهیر شوروی در زمان حمله هیتلر به لهستان واکنشی نشان ندهد. همچنین، این پیمان اروپا را به حوزه‌های نفوذ نازی‌ها و شوروی تقسیم کرد. این امر به شوروی‌ اجازه داد تا به رومانی و کشورهای بالتیک دست اندازی کرده، به فنلاند حمله و سهم خود از سرزمین‌های لهستانی را تصاحب کنند. غیرقابل پیش‌بینی نیست که برخی در اروپای شرقی مذاکرات کنونی ایالات متحده و روسیه درباره آینده اوکراین را به عنوان احیای این نوع دیپلماسی مخفی که کشورهای کوچک اروپا را بین قدرت‌های بزرگ در جنگ جهانی دوم تقسیم کرد، ببینند.

۷-کنفرانس یالتا

با نمایان شدن احتمال به شکست آلمان نازی، نخست‌وزیر بریتانیا، وینستون چرچیل، دیکتاتور شوروی، ژوزف استالین و رئیس‌جمهور ایالات متحده، فرانکلین روزولت در سال ۱۹۴۵ گرد هم آمدند تا سرنوشت اروپا پس از جنگ را تعیین کنند. این نشست به کنفرانس یالتا معروف شد. به همراه کنفرانس پوتسدام چند ماه بعد، یالتا ساختار سیاسی‌ای را ایجاد کرد که منجر به تقسیم اروپا در دوران جنگ سرد شد. در یالتا، “سه قدرت بزرگ” درباره تقسیم آلمان تصمیم گرفتند، در حالی که استالین نیز حوزه‌ای از منافع در اروپای شرقی دریافت کرد. این حوزه به شکل یک سری کشورهای حائل تحت کنترل سیاسی در اروپای شرقی بود، مدلی که برخی بر این باورند که پوتین امروز در شرق و جنوب‌شرقی اروپا در نظر دارد از آن تقلید کند.

*مترجم: مهسا مژدهی

۳۱۲۳۱۵

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا