اقتصاد

چرا کمبود جوراب نداریم اما کمبود برق داریم؟!

اجازه دهید مثال دیگری بزنم. دو سال پیش اگر می‌خواستید ماسک بخرید، مثل خرید جوراب بود. ولی از اواخر زمستان ۱۳۹۸ در کل جهان کمبود به وجود آمد و جنگ تجاری ماسک آغاز شد. ولی مدتی نگذشت که مساله ماسک به کلی حل شد، فقط مساله زباله‌های ماسک مانده است!

ماسک چرا مساله شد؟ چون جهان با یک اتفاق کاملا غیرمنتظره مواجه شد که به یک باره مصرف ماسک را صدها و حتی هزاران برابر افزایش داد و ظرفیت تولید برای تأمین این نیاز کافی نبود. ولی انسان و اقتصاد به سرعت واکنش نشان دادند و مساله حل شد. اکنون بیش از مصرف ظرفیت تولید وجود دارد. جوراب هم همین‌طور است. کمبود جوراب بی‌معنا است. هر تقاضایی صورت گیرد به سرعت تبدیل به عرضه می‌شود. کسی هم از زاویه تعهد اخلاقی و امر خیر در پی تأمین جوراب من و شما نیست، بلکه به دلیل سودجویی و کسب درآمد و ثروت چنین می‌کنند.

پس چرا برق چنین نیست؟ پاسخ در سیاست است.در اینجا سیاست از چندجهت اثرگذار است و فرآیند مزبور را دچار اختلال می‌کند. در واقع این سیاست است که منطق تولید و مصرف برق را دچار اختلال می‌کند. اول از همه خارج کردن کالای برق و الکتریسیته از مدار عرضه و تقاضا است. اگر جوراب هم قیمت‌گذاری شود و مثلا جفتی ۵۰ تومان شود، هیچ جورابی تولید نخواهد شد و با کمبود آن مواجه می‌شویم.باید سوراخ جوراب‌های کهنه را بدوزیم،زیرش را وصله کنیم و بالای ساق آنها کش بیندازیم.دقیقا همین کارها را باید کنیم.البته جای نگرانی نیست چون جوراب را می‌شود قاچاق کرد و قاچاقچیان عزیز نیاز مردم را تامین خواهند کرد، ولی برق را که نمی‌توان قاچاق کرد.

هزینه نیروگاه‌ها و نگهداری خطوط انتقال و تعمیر نیروگاه و حتی با استفاده از سوخت مجانی باز هم از درآمد فروش برق بیشتر است.
دوم اینکه برق گران تمام می‌شود، چون مدیریت‌ها سیاسی است و مطابق ضوابط حرفه‌ای و صلاحیتی افراد را استخدام و منصوب نمی‌کنند. لذا کارآیی و بهره‌وری نیروی انسانی کم می‌شود.
سوم، تعمیرات اساسی انجام نمی‌شود. هزینه‌های تعمیر از درآمد ناشی از افزایش بهره‌وری بیشتر است. تاکسی‌های قدیمی را یادتان است؟ صندلی‌هایش آستر نداشت، فنرهای آن وارد بدن می‌شد، شیشه‌هایش بالا و پایین نمی‌رفت، چرک سر و روی تاکسی را گرفته بود، چرا؟ چون کرایه آن ارزان بود و تعمیر و نگهداری خودرو صرف نمی‌کرد. تازه دود هم وارد اتاق می‌شد. نیروگاه‌های ایران با قیمت فعلی برق، مشابه همان تاکسی‌های خطی است.
سرمایه‌گذاری نمی‌شود، چون تحریم هستیم، از خارج سرمایه نمی‌آید، بیاید هم با این رقم فروش، تولید برق به‌صرفه نیست. امنیت سرمایه‌گذاری نیست. ۱۰سال است که رشد اقتصادی صفر است، سرمایه از کجا بیاید؟ به علاوه تورم حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد است و ارز تا ۵۰۰ درصد افزایش یافته، ولی قیمت برق تغییر چندانی نکرده تازه برای برخی هم مجانی شده است!! پیمانکاران طلبکارند. سیاست تولید برق در ذیل سیاست انرژی کشور معنا دارد که به کلی نادرست است.
نتیجه چه می‌شود؟ برق در کنار آب و جاده و حمل و نقل و اینترنت و قانون و امنیت زیرساخت‌های اصلی جامعه‌اند، سرمایه‌های اندک صرف امور جزیی و غیرمهم می‌شود، و از زیرساخت‌ها بیش از اندازه بار کشیده می‌شود. نیروگاه‌ها نیز مثل انسان هستند وقتی از آنها زیاد کار بکشید خسته می‌شود و دومینووار از مدار خارج شده و سقوط می‌کنند. امکان واردات برق هم وجود ندارد، تولید آن هم چند سال وقت می‌خواهد، تازه کو پول که سرمایه‌گذاری شود؟ قطع برق تولید کشور را کم می‌کند، هزینه تولید کالاها را بالا می‌برد، رکود را افزایش می‌دهد، بیکاری را بیشتر می‌کند، اعصاب همه را خراب می‌کند، فقط به این دلیل که تحت تأثیر سیاست است. سیاست سایه خود را بر همه امور انداخته است. قیمت‌گذاری، دخالت‌های دولتی، عدم شفافیت (درباره بیت‌کوین و نیاز به ارز)، اجبار به صادرات برای دور زدن تحریم، قفل کردن واردات قطعات و سرمایه و… به دلیل تحریم، افزایش مصرف و… همه اینها به راحتی قابل پیش‌بینی است و پیش‌بینی هم شده است ولی کسی علاقه‌ای به اعلان آن نداشت، چرا؟ چون اقتصاد تحت سلطه سیاست، قربانی می‌شود و متغیر چندم اداره امور است. به همین علت پیشنهاد دادم که در مذاکرات برجامی، مسوولان اقتصادی خود را معرفی کنید، چون برجام و تحریم و… مساله آنان است. دنبال اشکالات فنی صنعت برق نباشید، این اشکالات همیشه بوده و هست ولی در سایه اشکالات سیاسی است که به وضعیت موجود تبدیل شده است. تازه اول راه هستیم. گاز هم به همین وضع دچار خواهد شد، اگر سیاست اصلاح نشود.

۲۳۳۰۲

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا