به بریکس و شانگهای دل بسته ایم؛ اما اعضای همین دو پیمان در مورد جزایر سه گانه علیه ما اقدام عملی می کنند
عبارت بیانیه آمریکایی-عربی چنین است: «وزیران بر حمایت خود از فراخوان (call) امارات متحده عربی برای دستیابی به یک راهحل مسالمتآمیز برای مناقشه (dispute) بر سر جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی از طریق مذاکرات دوجانبه یا دیوان بینالمللی دادگستری براساس قواعد حقوق بینالملل ازجمله منشور سازمان ملل تأکید کردند».
البته این فعلا «حمایت از درخواست امارات» است و نه حمایت از «حق امارات بر جزایر». آمریکا، به گوناگونی، فشارهای خود را افزون میکند. برخی از این فشارها سرراست نظام سیاسی را و برخی دیگر همه ملت را؛ و اینک بهتدریج حاکمیت ملی و سرزمینی را آماج کرده است.
تحریمها، پروندههای حقوقی و تهدید حاکمیت سرزمینی همگی ویژگی فراحکومتی و فراکنونی دارند و گریبان هر رژیم سیاسی را در ایران میگیرد. دادگاه فدرال آمریکا با چنین رویکردی در پروندههای حقوقی بر ضد ایران، حقوق داخلی خود را به عرصه بینالملل تسری میدهد و به شکل کمسابقهای تجاوز به حاکمیت ملی ایران را با «حقوق داخلی» خود توجیه میکند.
توجه داشته باشید که حاکمیت ملی فراتر از دولت و رژیم سیاسی است. در هر دو مورد یعنی پروندههای حقوقی و حمایت از درخواست امارات، این در واقع سنگی است که شماری سناتورِ سرمست غرور در چاه نظام حقوقی میاندازند که هزار عاقل صلحجو آن را درنمیآورند. این دیگر جنگ کلاسیک یا تجاوز سرزمینی از سوی نیروهای نظامی یک کشور نیست؛ بلکه دقیقا یک «تجاوز اقتصادی» و «تعرض سیاسی» از سوی نظام حقوقی یک کشور بیگانه است.
این نظامِ «متمدن حقوقی» به وحشیانهترین شکلی حقوق و اموال مردم ایران را هدف گرفته است. از بخشی از شهروندان خود ما علیه منابع ملی ما اقدام میکند؛ چراکه بعد از این هر کس و ناکسی میتواند علیه یک گروه سیاسی داخلی که قدرت را به دست گرفته است، اقامه دعوا کند و در پی آن، دعوا را به حاکمیت ملی مرتبط کرده و آن را نزد دادگاه فدرال به جریان بیندازد و غرامت دریافت کند.
در انگاره، کم و بیش به این میماند که غرامت شکایت مِلکی آقای حسن شماعیزاده از جیب نوه مرحوم استاد شجریان به نوههای شاکی پرداخت شود؛ به همین مسخرگی.
دعاوی پرشمار حقوقی در دادگاه فدرال آمریکا از سوی بسیار کسان در آمریکا اقامه شده و تاکنون به ۵۶ میلیارد دلار حکم صادره به سرانجام رسیده است. پروندههای بسیار بیشازاین در راه است؛ نمونه واپسین، شکایت فرزندان مرحوم امیرانتظام است. این، مغایر با «مصونیت قضائی دول خارجی»، حتی در «دکترین مصونیت محدود» در حقوق بینالملل و کنوانسیون مصونیت قضائی و آرای دیوان بینالملل دادگستری است.
اینها همگی نشان میدهد که آمریکا چیزی از دشمنی با ایران کم نمیگذارد. این احکام، فراحکومتی و فراتاریخیاند و برای سالها ایران و ملت ایران را (و نهتنها دولت جمهوری اسلامی را) درگیر سرزمینی گلآلود و چسبناک در راهوار بینالملل میکند. در آنچه به تمامیت ارضی و مالکیت ایران بر جزایر سهگانه مربوط میشود، نواهای شومی از گوشه و کنار جهان، از چین و ژاپن تا روس و اروپا و آمریکا به گوش میرسد که نیازمند هوشیاری است.
چه باید کرد؟
*سوگمندانه چنین مینماید که برخی از ما در لایههای گوناگون حکمرانی به «ناشنوایی مفهومی» گرفتار شدهایم؛ یعنی برخی مفاهیم و سخنها را اساسا نمیشنویم. زمانی از سر ناآگاهی تحریم را ورقپاره میانگاشتند. اینک نیز در برابر هماهنگی خطرناک اعضای شورای امنیت با ادعاهای ارضی امارات یا دیگر تهدیدهای تجزیه ایران غفلتی داریم از سر غرور و «کرختمغزی».
هیچ خبری یا تحلیلی یا اعتراضی از سوی مردمان در این مدیران اجرائی کارگر نمیافتد. به نقدهای آتشین هم بیتفاوت شدهاند. گویی با چوب و سنگ سخن میگویید. در کوهستان سرد و زمستانی مغز آدمیان از کار میافتد. اما این مدیران هیچ چیز را جز حلقه فکری خود، نه میبینند و نه میشنوند. بدتر آنکه هر آنچه را هم که میشنوند، به حقانیت سیاسی و کاذب خود تأویل میکنند. این برای منابع عمومی و منافع ملی بسیار خطرناک است.
مسئله، مسئله منافع نیست. این پدیدهای ویژه و دیگرگونه است. مهارت کافی برای مواجهه با «پدیده کرختمغزی» نداریم. این یک بیماری مهلک است که گریبانگیر است؛ در بیرون و درون سیستم اجرائی برخی از فعالان سیاسی گرفتار چنین پدیدهای هستند.
خطر یک دروغگو بیشتر است یا یک «کرختمغز». برتری اولی بر دومی شاید بیوجه نباشد؛ چون به هر حال میدانیم که با دروغگو چه کنیم؛ اما با این پدیده مغزی چه میتوان کرد؟ دلخوشیم به توسعه روابط با جیبوتی و بوسنی و هرزگوین. سرخوشیم به وعده «بریکس» و «شانگهای» اما در مقابل باید ائتلاف «منطقهای-بینالمللی» علیه تمامیت ارضی از سوی همان بریکسیها و اهالی شانگهای را نیز به انگاره درآورد.
*در حکایت مبادله زندانیان، هرگونه اقدام تلافیجویانه میتواند آسیبهای مالی بسیاری را به منابع ملی وارد کند. برتری دوملیتیها به تکملیتیها پندار تبعیضی حزنانگیز برای یک ایرانی پدید میآورد. وانگهی، اقامه دعوا از سوی این افراد نزد دادگاه فدرال میتواند چندین برابر به ثروت ملی ایران ضربه وارد کند. اینقدر سادهانگارانه نباید برخورد کرد یا دیگران را ساده نپنداریم و برای جابهجایی شش میلیارد دلار از بانکهای کره جنوبی به بانکهای قطر بر طبل شادانه نکوبیم.
* مشکل ائتلاف «منطقهای-بینالمللی» علیه ایران راهحل کوتاهمدت ندارد. این مشکل نیازمند طی یک فرایند تاریخی از تنشزدایی با درایت و حکمت و با اعتمادبهنفس بالا در گفتوگوها و تعاملات جهانی است. به نسیم آداب معاشرت بینالمللی ملی راه شکفتن را باز کنیم. آگاهی از زنجیرههای تجارت و اقتصاد بینالملل و فرصتآفرینی در اقتصاد جهانی راه شکوفایی اقتصادی است. تا هنگامی که با آمریکا، روسیه، چین و اروپا روابط «دوجانبه-انتقادی» و مناسبات «موازنه مثبت-منفی» نداشته باشیم و تا هنگامی که وارد زمین مبارزه دیپلماتیک با قواعد و اصول حاکم بر آن نشده باشیم، هیچ کاری از پیش نخواهیم برد.
۲۳۳۰۲
مجله خبری سیلاد