آیا فتح لانه جاسوسی امریکا باعث جنگ عراق علیه ایران و فشار بر جمهوری اسلامی شد؟
بخشهایی از اظهارات آنها را می خوانید:
روایت مجلسی
فریدون مجلسی گفت: اشغال سفارت آمریکا به بهای گزافی تمام شد و بعد از گروگانگیری، دولت آمریکا با اعزام ناو هواپیمابر بزرگ خود یک ژست گرفت، ولی بعد از رسیدن به خلیج فارس از تهدید منصرف شدند و پولهای ایران را بلوکه کردند که بیشتر بهصرفه بود و ۱۳میلیون دلار پول بلوکه شد و مذاکرات بعدی آزادکردن گروگانها همراه شد با بهدادگاهرفتن مدعیان آمریکایی که آن ۱۳ میلیارد نیز ضامن پرداخت بود و به دادگاه لاهه فرستاده شد و آن دادگاه نیز اغلب آرا را به نفع مدعیان صادر کرد و خاطره تلخی را بر دل ایرانیان به جا گذاشت. بااینحال، آثار تسخیر سفارت به همینجا خاتمه پیدا نکرد و این دشمنی به درازا و جنگ ایران و عراق انجامید؛ چون عراقیها با استفاده از همین موقعیت یا عدم ممانعت آمریکا، این گستاخی را یافتند که به ایران حمله کنند و بعد از آن هم شاهد قطع رابطه و بلوکهشدن داراییهای ایران بودیم.
روایت سلیمینمین
عباس سلیمینمین گفت: در ارتباط با بحث سفارتخانهها یا استقلال ملتها که سفارتخانههای ملتها نیز بخشی از استقلال آنها محسوب میشود، باید به این نکته توجه کرد که احترام به تمامیت ارضی یک کشور لازمه تعاملات ما در عرصه بینالمللی است؛ اما اگر این نقض شد، دیگر نمیتوانیم انتظار داشته باشیم طرف مقابل به این بحث پایبند باشد. برای مثال من باید به جسم شما احترام بگذارم، ولی اگر گریبان من را گرفتید، همه به من این حق را میدهند که به شما چنگ بیندازم.
در تنظیم روابط هیچکس حق ندارد به صورت دیگری چنگ بیندازد اما اگر کسی قواعد را شکست همه باور دارند که برای رهایی باید چنگ بیندازید. درباره سفارتخانهها همین مسئله هست. سفارتخانهها برای تنظیم روابط و منطقیشدن آن تأسیس میشوند و بلافاصله ارتباط ایجاد شود تا سوءتفاهمها رفع شود. ایجاد سفارتخانهها در روابط ملتها بر این اساس شکل میگیرد که بین ملتها سوءتفاهمها باعث درگیری نشود اما یک سفارتخانه اگر کانون نقض حاکمیت شد آیا اینجا هم باید به قواعد پایبند بود؟ خیر. آنجا که کانون نقض حاکمیت است وظیفه هر انسانی است که به استقلال خود پایبند باشد. آن کانون را خنثی کند؛ مثلا سال گذشته بین درگیری آمریکا و چین؛ پلیس آمریکا کنسولگری چین را شکست و پلیس آمریکا آن را اشغال کرد و گفتند در آنجا فتنهای در حال شکلگرفتن است که خلاف واقع نیز بود و آمریکاییها نگفتند کنسولگری خاک چین است و به خود اجازه حمله دادند.
وقتی دانشجویان در مطالعات میدانی به این مطلب رسیدند که سفارت آمریکا کانون فتنهگری است و یک بار دیگر در حال هدایت کودتاست به آنجا متعرض شدند و اسنادی که به دست آوردند گواه بر این امر است و این نیست که استنباط دانشجویان با اسناد تأیید نشود بلکه برداشت آنها با اسناد هم تأیید میشود. اگر سفارتخانه کار عادی انجام میداد و یکعده از سر آشوبگری و ماجراجویی به سفارتخانه متعرض میشدند کار منفوری بود اما اینجا نه دانشجویان ماجراجو بودند و نه سفارت آمریکا سفارت بود.
دانشجوها احساس میکردند که تجزیهطلبی در آذربایجان، سیستان و کردستان زیر سر آمریکاست و بعد هم اسناد این ادعا و برداشت را تأیید کرد که عمق فاجعه بسیار بیشتر از چیزی است که فکر میکردند. آنچه در این زمینه قابل توجه است اینکه برداشت دانشجویان توسط ملت نیز تأیید شد؛ برخلاف کسانی که در حال تطهیر آمریکا هستند باید توجه داشت که هیچ گروهی کار دانشجویان را رد نکرد. از نهضت آزادی تا گروههای دیگر این کار را تأیید کردند .
آقای بنیصدر نامهای به سازمان ملل مینویسد که اگر کارهایی که آمریکا در تهران میکرد ما در سفارتمان در واشنگتن میکردیم، مردم آمریکا سفارتخانه ما را خراب میکردند یعنی یکسری کارها خلاف دیپلماسی در حال انجام است و سفارت محل تعامل نیست بلکه محل دشمنی است!.
روایت نعیمیپور
نعیمیپور درباره نقش تسخیر سفارت آمریکا در آغاز جنگ میان ایران و عراق بیان کرد: «تسخیر سفارت آمریکا برخلاف نظر برخی، منجر به آغاز جنگ نشده است، البته مدارکی هم وجود دارد که این موضوع را اثبات میکند. در حقیقت شروع جنگ ناشی از شرایط بیدولتی و شرایط انقلابی در ایران بود. صدام با این توهم و جاهطلبی متقاعد شد که برای تسخیر ایران و یا حداقل خوزستان که ادعای اصلی آنها هم در بحث اروندرود بود شرایط، مساعد است. به همین دلیل ادعا کرد که میتواند خوزستان را بگیرد. در واقع به غیر از بیدولتی در ایران، انگیزه اصلی صدام که میخواست خود را به عنوان رهبر جهان عرب معرفی کند، زمینهساز حمله او به ایران بود. صدام، پیش از پیروزی انقلاب نیز اقدام به این امر کرده بود اما به دلیل اینکه در آن زمان در ایران بیدولتی نبود ادعای آنها فقط در مورد اروندرود (شطالعرب) بود که واکنش جدی ایران را به همراه داشت و بر همین اساس نتوانست پیروز شود».
۲۳۳۰۲