ضربان قلب بتهوون در سمفونیها: چگونه موسیقی میتواند قلب را به معنای واقعی کلمه شفا دهد؟
ویژگیهای ساختاری و اثرات فیزیولوژیکی که موسیقی با خود به همراه دارد، آن را به یک ابزار ایدهآل برای مطالعه تعاملات قلب و مغز، یادگیری نحوه کارکرد و واکنش نشان دادن آنها و یافتن درمان برای موارد عصبی تبدیل کرده است.
Michael Field نفرولوژیست، با استفاده از یک ابزار فوقالعاده به دانشجویان پزشکی خود آموخت که به کمک گوشی پزشکی، هرآنچه از قلب میشنوند را رمزگشایی کنند. این صداها بسیار متمایز هستند. مثلا زمانی که دریچههای قلب باز میشوند تا خون به آن برسد و یا هنگامی که پس از تخلیه خون دریچهها بسته میشوند، صداهای خاصی تولید میگردد.
از سویی دیگر به طور جداگانه، یک موسیقیدان-ریاضیدان با نام Elaine Chew از آثار الکتروکاردیوگرافی (ECG) که از اختلالات ریتم قلب ناشی میشوند، استفاده کرد و ریتمهای نابهنجار این ریتم را که در موسیقی نیز شناخته شده هستند، ضبط کرد. از قطعات موسیقی موجود که با ضربان قلب مطابقت دارند، میتوان به Brubeck’s Blue Rondo à la Turk اشاره کرد که بر وزن ۲:۴:۳ است.
قطعه موسیقی دیگری با نام Piazzolla’s Le Grand Tango نیز به صورت ریمیکس منتشر شده است که در آن ریتم نامنظم دهلیز فیبریلاسیون قلب شنیده میشود. در همین راستا، اتودهای دیگری با استفاده از پیانو زده شده است که متخصص قلب، Pier Lambiase بر آنها نظارت دارد و این کار مقدمهای است برای مطالعه ناهنجاریهای الکتریکی قلب به وسیله صدایی که از خود تولید میکند.
نکتهای که در مطالعات مذکور بهطرز شگفتانگیزی خود را بروز میدهد، این است که ریتمهای غیرطبیعی قلب نرخی تکراری از ضربانهای کوتاه دارند. این ریتم بسیار به ریتمهایی که در موسیقی بتهوون شنیده میشود، شباهت دارد. بهطوری که متخصصان قلب حدس میزنند این ریتمها، ضربان قلب نامنظم شخص بتهوون هستند و گمان میکنند که آگاهی درونی او نسبت به این ریتم، با ناشنوایی او افزایش یافته است.
این تنها یکی از دلایلی است که ثابت میکند موسیقی باید بخشی از جعبه ابزار یک پزشک قلب باشد. موسیقی و قلب، به دلیل ارتباطات مشترکی که میان احساسات و مغز انسان برقرار میکنند، پیوند عمیقی با یکدیگر دارند. تاریخ مملو از نمونههایی از رویدادهای پراحساس است که معمولا پس از مرگ هر فرد به قلم تحریر درآورده میشوند. جراح قلب، John Hunter میگوید: « این داستان غمانگیز به تصویر کشیدن زندگی پس از مرگ افراد همواره مرا تحت تاثیر قرار میدهد.»
متخصصان قلب، Peter Taggart و Pier Lambiase در حال مطالعه بر روی این موضوع هستند که احساسات چگونه میتوانند ویژگیهای تک تک سلولهای قلب را تغییر دهند. تحقیقات آنها نشان داده که استرس روحی وارد شده به شخص، دوره بهبود سلولهای قلب را تغییر میدهد. مدت زمان بهبود سلولهای قلب پس از رویارویی با هر نوع احساس را مدت پتانسیل عمل مینامند.
Taggart آزمایشی را ترتیب داد که در آن افرادی با زمینه بیماری قلبی، درحالیکه قلبشان در آن زمان با نرخ ثابت ضربان میکند، با صحنههایی هیجانانگیز از سقوط در ارتفاع ۲۰۰۰ متری روبرو میشوند. مدت پتانسیل عمل برای این افراد تحت استرس بسیار کوتاه است. همین کوتاهی مدت زمان، میتواند توضیح دهد که چطور همراهی بیماری قلبی زمینهای با استرس سبب بروز آریتمیهای تهدیدکننده زندگی میشود.
استرس حاد و لحظهای اثرات وحشتناکی بر نحوه عملکرد قلب میگذارد. از سوی دیگر استرس مزمن که در طولانی مدت رخ میدهد، احتمال ابتلا به مرگ و میر و بیماریها را افزایش میدهد. هنگامی که ایمنی بدن مورد حمله قرار میگیرد، بخش سمپاتیک سیستم ایمنی از حالت پیش فرض خارج میشود و این بدان معناست که بدن تحت فشار بالایی قرار میگیرد. نظریه ناامنی استرس که توسط روانشناس Julian Thayer مطرح شده است، احساس ناامنی ناخودآگاه ناشی که در اثر عوامل استرسزا در بلند مدت ایجاد میشود، میتواند احتمال ابتلا به بیماریهای قلبی را افزایش دهد. از جمله این عوامل میتوان به وضعیت اجتماعی پایین، مشکلات متعدد زندگی و تنهایی عاطفی اشاره کرد.
از آنجا که موسیقی بر پایه ریتمهایی شبیه به ریتم ضربان قلب است، میتواند تاثیر شگرفی بر احوال انسان بگذارد. تا اواسط قرن ۱۹ میلادی و پیش از اختراع مترونوم مکانیکی، ضربان قلب واحد استاندارد اندازهگیری زمان در موسیقی بود. Franchinus Gaffurius نظریهپرداز آهنگساز در رساله خود، Practica Musicae در سال ۱۴۹۶ نوشت که اندازهگیری صحیح ضرب در موسیقی باید براساس نبض یک انسان سالم باشد و خاطر نشان کرد که نبض افرادی که تب دارند، افزایش مییابد و متفاوت از حالت عادی است. همین امر پزشکان را به انجام مطالعات بیشتر واداشت.
وقتی به یک قطعه موسیقی گوش میدهیم، علاوه بر دریافت ریتم آن حالات فیزیولوژیکی دیگری را نیز احساس میکنیم. ریتم ثابتی که در ابتدای سهگانه Schubert به صورت Op.100 تنظیم شده است، نه تنها حالتی از قدرت را یادآور میشود بلکه، احساسی از آرامش را نیز با خود به همراه دارد. اکتاوهای بینفس که در Der Erlkrönig به گوش میخورند، تپشهای قلب پسرکی تبدار در آغوش پدر را تداعی میکند که در شبی طوفانی راه خود را گم کردهاند. در مطالعهای که توسط Grace Leslie، نوازنده و دانشمند انجام شده است، شنیدن ضربان قلب و یا موسیقی با ریتم منظم، میتواند توانایی شنوندگان در درک احساس دیگران را افزایش دهد.
موسیقی ریتم ضربان قلب ما را تغییر میدهد. همچنین نرخ تنفس و فشار خون ما را تعیین میکند. تغییرات ضربان قلب میتوانند شاخصهای سلامتی و روانی ما را تحت تاثیر قرار دهند. روانشناس عصبی Loui و همکارانش، تغییرات فیزیولوژیکی ناشی از گوش سپردن به موسیقی را در یک گره مرکزی در شبکههای مغز بررسی کردند که کورتکس اینسولار داخلی نام دارد. این بخش از مغز مسئول تنظیم عملکردهای ناخودآگاه بدن است.
کورتکس اینسولار داخلی تجربیات داخلی و خارجی بدن را با یکدیگر مطابقت میدهد. این بخش به قسمتهایی از مغز که مسئولیت شنوایی (قشر شنوایی) و لذت (سیستم دوپامینرژیک) هستند، متصل است. این بخشها به تطبیق دادن آنچه گوش انسان میشنود و سپس به لذتی سرخوش درون بدن تبدیل میشود، کمک میکنند. اینطور به نظر میرسد که احساساتی که درون ما بروز پیدا میکنند، ناشی از سبک آهنگی است که به آن گوش میدهیم.
به عبارت دیگر، میتوان موسیقی را نوعی کاتالیزور ایدهآل دانست که قادر است تغییرات فیزیولوژیکی در قلب و مغز انسان ایجاد کند. نوع این تغییرات را میتوان براساس ویژگیهای محتوایی موسیقی و نحوه برقرارسازی ارتباط شخص با موسیقی، تعیین کرد. شواهد نشان میدهد ویژگیهای متفاوت هر قطعه موسیقی، مغز را وادار به بروز واکنشهای مختلفی میکند. Michael Casey، آهنگساز و متخصص مغز و اعصاب، با تجزیه و تحلیل دادههای بدست آمده از تصویربرداری مغز انسان در هنگام گوش دادن به موسیقی، دریافت که ویژگیهای خاص هر قطعه موسیقی، الگوهای مشخصی از نحوه فعالیت را به مغز دیکته میکنند. این الگوها آنقدر واضح، مشخص و منظم بودند که ثبت و دریافت آنها از طریق اسکن fMRI کاری آسان برای این تیم تحقیقاتی بود.
از سویی دیگر، ویژگیهای هر قطعه موسیقی را میتوان با پاسخهای فیزیولوژیکی بدن مرتبط ساخت. در تحقیقی که توسط پزشکان Luciano Bernardi و Peter Sleight انجام شده است، بلندی صدا در موسیقی باعث ایجاد انقباض عروقی و متعاقب آن، فشار خون میشود. آواهایی با طول ده ثانیهای که معادل با طول دوره موج Mayer هستند – دوره طبیعی نوسان فشار خون در بدن – سبب شد تا ضربان قلب افراد شنونده با ریتم موسیقی هماهنگ شود. چنین تغییرات فیزیولوژیکی که به صورت ناخودآگاه در بدن رخ میدهند، ناشی از پاسخ احساسی بدن به موسیقی است.
تاثیر موسیقی بر سیستم فیزیولوژیک انسانها به صورت مشترک است. به عبارت دیگر، افرادی که به موسیقی یکسانی گوش میدهند، نه تنها حرکتشان، بلکه ریتم تنفس و ضربان قلبهایشان باهم همگام میشوند. قسمتی از این انسجام ضربان قلب به دلیل هماهنگ شدن تنفس است. اما انسجامی جزئی نیز (با رابطه خطی) میان ضربان قلب افرادی اندازهگیری شده است که نتهای بلند موسیقی را با یکدیگر همخوانی میکنند. این کار نیز به همگام شدن ریتم تنفس و ضربان قلب کمک میکند.
نوازندگان موسیقی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. مطالبات شناختی و فیزیکی که موسیقی با خود به همراه دارد، بر ضربان قلب و ریتم تنفسی نوازندگان نیز به صورت مستقیم تاثیر میگذارد. روانشناسان Caroline Palmer و Shannon Wright نشان دادند که ریتم قلب موسیقیدانان در هنگام نواختن قطعههایی که با آن آشنایی ندارند، متفاوت از ریتم قلب افرادی است که موسیقی را به صورت حرفهای دنبال نمیکنند. همچنین ریتم قلب آنها در هنگام نواختن یک آهنگ خاص در صبح، با ریتم قلب در هنگام نواختن همان قطعه در شب متفاوت است.
در بیماران قلبی، تغییرات صورت گرفته در بدن در راستای گوش سپردن به موسیقی میتواند جریان خون در مغز را تعدیل کند، اضطراب قبل از عمل و درد پس از به هوش آمدن را تقلیل دهد، نتیجه جراحی را بدین ترتیب بهبود بخشد و در نهایت به کاهش سطح کورتیزول در بدن کمک کند. تحقیقات نشان داده است که موسیقی میتواند به صورت مستقیم بر میزان ضربان قلب و فشار خون افراد مبتلا به بیماری عروقی کرونر تاثیر بگذارد. گوش دادن به موسیقی آرامشبخش، نه تنها ضربان قلب و ریتم تنفس را کاهش میدهد، بلکه نیاز بیمار به اکسیژن را در بیمارانی که دچار حمله قلبی شدهاند، کاهش میدهد.
پیشرفتهای تکنولوژی در حسگرهای بیوفیدبک به این معناست که میتوان تغییرات ضربان قلب و ریتم تنفس را در هنگام گوش سپردن به موسیقی، با دقت بیشتری اندازهگیری کرد. میتوان از اثرات موسیقی برای کنترل ضربان قلب افراد استفاده کرد. امروزه به کمک حسگرهای بیوفیدبک، تاثیر موسیقی بر حالتهای عصبی-قلبی افراد مختلف به خوبی مطالعه شده است و نسخه درمانی موسیقی برای بهبود حال بیماران ارائه شده است.