اخراج دانشگاه از تفکر
بعدا که خواستم به همین رویه ادامه داده و در همین دانشگاه که فکر می کردم مستقل و خودساخته است و امکانات را به نزدیک ترین منطقه ی آموزشی برده است ادامه تحصیل دهم،دیدم کارنامه مصاحبه دکترا برای جلسه ای که به صورت حضوری در آن شرکت کرده بودم برای من صادر نشده است. وقتی هم شش ماهی به دنبال آن دویدم که بلکه مسئله را حل کنم، دیدم که مدیران این دانشگاه از من گواهی حضور می خواهند، چیزی که عملا خودشان نداده بودند. لذا علی رغم این که سند قطعی تری هم داشتم چون مشخص شد نه به من، نه به سربلندی خودشان احتیاج دارند، این راه را ادامه ندادم.
این دانشگاه امروز یکی از قوی ترین اساتید خود را که به جز تدریس، جریان ساز و فرهنگ ساز هم بود از دست داد، به گمان خودش اخراج کرد اما آن که اخراج شد، دانشگاه بود. امّا دانشگاه یعنی مجموعه ای از انسانهای اندیشمند و پرتکاپو، باقی استخوان و ریشه است و اگر دانشگاهی سرمایهی انسانی دارای فکر و خرد را از دست بدهد، تبدیل میشود به ساختمان و فقط «گاه» از آن باقی می ماند، چرا که دانش را با مغزی که صاحب آن است اخراج کرده است.
آنها توجه ندارند که شأن رشتهی فلسفه و اساتید آن، پرسشگری و ایجاد چالش و طوفان فکری ، آن هم در مهمترین مواضع کشور یعنی دین و قدرت است تا صاحبان مناصب در مواجهه با مسائل زمانه به فکر بیفتند؟! فیلسوف، خود را فدای بیداری مردم و سردمداران می کند و آن آکادمی که نخواهد در این بیداری سهیم نباشد، دانشگاهی مرده است. باز جای تعجب است که چرا دانشگاهی عدم اعلام نیاز به سربلندی و سرزندگی اندیشه و پاس داشت چنین متفکرانی با ردّ جستن از تفکر به وضعیت مردابی روی میکند؟
در سال جاری بسیاری از اساتید دانشگاه آزاد نسبت به نگاه نابرابر آن به اساتید دانشگاه و رویکرد عجیبی که بیشتر به دلالی دانشجو شبیه است، اعتراض کردند و این اعتراض ها به جای این که وجدان این دانشگاه را بیدار کرده و به تکاپوی فکری وادارد، آن را منفعل و مضطرب هم کرده است. دانشگاه به جای این که بخواهد با این اساتید دیالوگ کرده و مشکلات خود را حل کند و وضعیت اقتصادی خود را پایدار کند، رو به سوی اقداماتی بازاری کرده است.
اقتصاد سیاسی دانشگاه آزاد سربلندی اساتید و دانشجویانش را مانع فعالیت خود میبیند و بلد نیست از آن استفاده کرده و سود هم ببرد. این دانشگاه دیگر شأن دانش و ویترینهای کوچک فکری وسربلندی های جزئی را هم نمیخواهد. وضع و حال دانشگاه آزاد، با حضور چنین اساتیدی نمی خورد، اساتیدی که منتقد باشند، خود دانشگاه را هم به پرسش می کشند. دانشگاه می خواهد اساتیدی ربات گونه داشته باشد که با هر گونه وضعیت رو به افول آن تا روزی که هیچ نباشند و هیچ نداشته باشند، بسازند؛ نه علیه نهادهای اجتماعی انتقاد کنند نه علیه راهبردهای کارآفرینان خود! اما اینها راه چارهی حرکت دانشگاه در مسیر سراشیبی و ورشکستگی پیش رویش نیست. به بیان دیگر، دانشگاه آزاد مستأصل است و قوه ی تحلیلش را از دست داده و اخراج دانشمند فلسفه نشان از غرق شدن قریب الوقوع آن در هیچ و نیستی می دهد.
۶۰۴۷۴۷