پارلمان شهری پایتخت؛ آنچه گذشت، آنچه باید دید
امید سلیمی بنی: یک متخصص جامعه شناس سیاسی معتقد است شورای ششم تهران باید از خطاهای راهبردی شورای پنجم دور بماند و البته سعی کند از خیال پردازی و تصمیمات غیرقابل اجرا هم پرهیز کند.
دکتر مهدی قوامی پور معتقد است مهمترین مشکل شورای پنجم تهران به ناتوانی این شورا برای تعامل با سطوح مختلف فعال در شهرباز می گشت و در همین راستا باید شورای ششم تعاملات خود را در سطوح بالادستی و پایین دستی به شکل گسترده تری تقویت کند.
این جامعه شناس سیاسی اعتقاد دارد در حال حاضر منابع مالی و نیروی انسانی کافی در شهرداری تهران برای ارتقای کیفیت زندگی شهروندان و افزایش سطح زیست شهری وجود دارد ولی باید این هم اصلاح ساختاری و مدیریتی در شهرداری صورت گیرد و هم تعاملات شورای شهر افزایش یابد تا اهداف مدیریت شهری محقق شود.
در ادامه گفتگوی ما با قوامی پور را می خوانید:
سرجمع عملکرد شورای پنجم را در طی ۴ سال گذشته چطور ارزیابی می کنید؟
باید ابتدا ببینم شورا در ایران چه جایگاه و اختیاراتی دارد تا در این چهارچوب درباره عملکرد شورای پنجم تهران قضاوت کنیم. اولین مساله این است که شوراها در ایران یک نهاد خدماتی هستند که دولت در این حوزه اختیارات خود را به شوراها و شهرداری تفویض کرده است. اما در این باره شورا و شهرداری اختیار تام ندارد و نهادهای مختلفی از قوه مجریه در شهرها به موازات شوراها حضور دارند و تصمیم می گیرند. بنابراین وقتی از امور شهر صحبت می کنیم باید ببینیم کدام بخش در اختیار شورا و شهرداری است و کدام نیست. مثال معمول این است که شورا و شهرداری نمی تواند از قطعی برق زیرمجموعه خود جلوگیری کند. یا در بخش آب هم این اختیار را ندارد. مثال معروف دیگر در حوزه آلودگی هواست که چندین دستگاه در این مورد تصمیم گیر هستند.
نکته دوم این است که در دهه ۶۰ قانون خودکفایی شهرداریها تصویب شد که بر اساس آن قرار بود شهرداریها با درآمدی که کسب می کند شهر را اداره کند. مجلس هیچگاه قانون درآمدهای پایدار شهرداریها را تصویب نکرد بنابراین شورا و شهرداری را در وضعیت پیچیده ای قرار داد تا منابع درآمدی پایدار نداشته باشند ولی برای اداره شهر و مطالبات شهروندان تحت فشار قرار گیرند. به این ترتیب سرمایه داری املاک و مستغلات شهری آمادگی ورود به این خلاء را یافت تا تامین کننده منابع شهرداریها شود. اینجا مساله شهرفروشی مطرح شد و ما یکی دو دهه با آن درگیر بودیم و اتفاقات بدی برای شهر رخ داد.
نکته سوم این است که دولتها هیچگاه در طول سالهای اخیر به تعهدات خود در قبال شهر و شهرداری عمل نکردند و شورا و شهرداری ابزارهای لازم و اراده کافی را برای فشار آوردن به دولت نداشتند. بنابراین بخشی از مشکلات شهری به عدم عمل به تعهدات از سوی دولت نسبت به مسایل شهری برمی گردد. طی این سالها به کرات از سوی مدیران شهری و اعضای شورای شهر این مسایل بارها مطرح شده است.
اگر به شهرداری به مثابه یک خرده سیستم در سیستم کلان نظام سیاسی نگاه کنیم می بینیم شورا و شهرداری همزمان باید چند سطح هماهنگی را به عمل بیاورند. یک سطح هماهنگی با نهادهای فرادست است. یک سطح تعامل شورا با بدنه شهرداری یعنی کارکنان است تا بتواند از آنها در راستای انجام خدمات و تحقق اهداف خود استفاده کند. سطح سوم تعامل با نیروی اجتماعی، جامعه مدنی و سمن هاست. همکاری و همیاری با بخش خصوصی هم در این سطح جا می گیرد. سطح نهایی هم مربوط به مردم و شهروندان است. شورا باید این سطوح هماهنگی را دنبال کند تا بتواند به هدف خود برسد.
عملکرد شورای شهر در تعامل با نهادهای بالادستی را چطور می بینید؟
با توجه به مسایل بالا می توان گفت شورای شهر پنجم برای تعامل با نهادهای فرادست، ظرفیت و فرصت تعامل با نهادهای مدنی و نیروهای اجتماعی را به حداقل تقلیل داد و نتوانست از این ظرفیت استفاده کند. شورای شهر پنجم هیچ نگاه راهبردی در اداره شهر و شهرداری نداشت. بر خلاف شعارهای اصلاحطلبانه ای که سر دادند اینها درگیر روزمرگی شدند و برای تغییر فضای گفتمانی حاکم بر شهر هیچ اقدام موثر و جدی ای نکردند. بنابراین عملا در پایان دوره دیدیم نیروهای اجتماعی حامی آنها به آنها رای ندادند و بهشان پشت کردند.
در سطوح بعدی تعامل کارنامه شورای شهر چگونه ارزیابی می شود؟
به نظر می رسد شورای شهر پنجم در تعامل با بدنه شهرداری هم موفق نبودند. تغییراتی که در بدنه شهرداری به صورت کاملا محافظه کارانه انجام شد، حتی نتوانست رضایت نیروهای سیاسی اصلاحطلب را جلب کند. بنابراین نه تنها از حمایت نیروهای قبلی بهره مند نبودند بلکه از نیروهای اصلاحطلب اجتماعی خود هم نتوانستند استفاده کنند. عملا در برزخی قرار گرفتند که از هر دو سو رانده شدند و جدی گرفته نشدند. مشکل دیگر شورای شهر پنجم این بود که با وجود همسویی دولت و مجلس در زمان خودش، نتوانستند از ظرفیت همسویی دولت و مجلس برای پیشبرد امور شهر استفاده کنند. مشخصا در بحث شورایاریها شورا نتوانست به صورت موثر و جدی اقدامی را انجام دهد. مجاری قانونی و قانونگذاری در این باره با آنها همسو نشدند. شورای پنجم در این سطح از تعامل هم ناتوان بود و همچنین نتوانست دولت را متقاعد کند به تعهدات خود در زمینه شهر عمل کند.
نکته بعدی که شورای شهر در آن کارنامه موفقی نداشت به فقدان اراده لازم برای اصلاح ساختار و ایجاد شفافیت بازمی گردد. علی رغم شعارهایی که در حوزه شفافیت دادند عملا نتوانست و اراده کافی نداشتند شفافیت را بر سیستم حاکم کنند و کارامدی را در شهرداری افزایش دهند. بحث شهرداری همیشه با چالش کارامدی همراه است. اگر شوراها بتوانند جلوی کژکارکردی شهرداری را بگیرد، می توانند در جلب رضایت شهروندان موفق باشند ولی شورای پنجم تهران نتوانست در این بخش هم رضایت شهروندان را جلب کند.
در آستانه انتخاب شهردار جدید تهران هستیم. از سوی شورای ششم هم بحثهای مختلفی مطرح است که معیارهای مختلفی را مطرح می کنند. یک روز می گویند شهردار باید تخصص گرا باشد یک روز می گویند باید برای گرفتن حق مردم از دولت، آدم سیاسی باشد و با دولت به روش سیاسی تعامل کند و بیشترین منفعت عمومی را بیاورد. چطور باید شهردار را انتخاب کرد؟
با توجه به مسایلی که ذکر کردم به نظر می رسد شهردار تهران باید همزمان از چند ویژگی برخوردار باشد. یکی از این ویژگیها تعامل مثبت با نهادهای فرادست و حاکمیتی است. بخش دوم تعامل مثبت با بدنه شهرداری است تا بتواند آنها را با خود در راستای اهداف شهر همراه کند. بخش سوم همراه سازی و تعامل با جامعه و شهروندان است. نکته آخر هم توان اجرایی شهردار هم بسیار مهم است. این بخش کمتر ابعاد سیاسی دارد و عرصه تخصص و توان اجرایی است. اما این به معنای آن نیست که شهردار تهران باید یک فرد متخصص باشد و ویژگی سیاسی نداشته باشد.
در اصل دو گانه سیاسی-متخصص اساسا دوگانه کاذبی است که گروههای ذی نفع با طرح این دوگانه کاذب می خواهند مصداقهای مشخصی را مطرح کنند و برای حمایت از مصداق مدنظر خودشان، این دوگانه را طرح می کنند تا بتوانند شورای جدید را تحت تاثیر قرار دهند. بر اساس شواهد به نظر می رسد شورای جدید تحت تاثیر این دوگانه سازی قرار نگرفته است ولی لازم است بدانیم دوگانه سیاسی-متخصص یک دوگانه کاذب است. به لحاظ تحلیلی و نظری امکان این که یک فرد هم سیاسی و هم متخصص باشد وجود دارد و هم در مقام عمل شهردار تهران در جایگاهی ایستاده است که همزمان باید بتواند هر دو بخش را پوشش دهد. بنابراین باید دقت کنیم وارد این دوگانه سیاسی-متخصص نشویم.
اصولا منفعت عمومی شهروندان کجاست؟ در راه اندازی مگاپروژه ها یا مثلا تمرکز بر خدمات از جمله افزایش کیفیت و کاهش قیمت خدمات؟
چالرز تیبوت معتقد است مردم با پاهای خود رای می دهند. یعنی افراد در مناطق و محلاتی که زندگی می کنند چیزی را که می بینند و خدماتی را که دریافت می کنند در رضایتمندی یا عدم رضایت آنها موثر است و در نهایت آنها بر اساس تجربیات روزانه خود در مورد عملکرد شورا و شهرداری قضاوت خواهند کرد.
بر اساس فهم خود تاکید می کنم شورا و شهرداری باید به سمت محله محوری و پروژه های کوچک مقیاس برود تا رضایتمندی شهروندان را در سطح خرد و محله ای جستجو کند. اما مساله مهمی وجود دارد. توسعه شهر یک توسعه بی طرفانه نیست. حتی عرض یک خیابان روی کاربری زمینهای اطراف آن تاثیر می گذارد. بنابراین سرمایه داری مستغلات شهری و نیروهای اجتماعی که در محلات زندگی می کنند نسبت به پروژه های کوچک مقیاس بی تفاوت نخواهند بود. همچنان که سازندگان آن خیابان نمی توانند ادعای بی طرفی کنند. از این جهت وقتی از پروژه های کوچک مقیاس حرف می زنیم باید مشارکت مستمر را به حد خرد تقلیل دهیم و مدام از جامعه بازخورد بگیریم.
منظورتان از مشارکت مستمر چیست؟
یعنی باید ببینیم شهروندان از اقدامات محله ای ما راضی هستند یا رضایت مندی آنها در چه حدی است و آیا حاضر به مشارکت در این پروژه ها هستند. اینجا بحث دیگری مطرح می شود. متاسفانه در فرهنگ سیاسی ما وقتی از مشارکت شهروندان صحبت می شود، آن را به حضور در انتخابات تقلیل می دهند. ولی وقتی از مشارکت صحبت می کنیم، مشارکت امر مستمری است و برای تحقق آن نیاز به ساختارها و نهادهای لازم داریم. یعنی شورا و شهرداری باید ساز و کاری در سطح محلات ایجاد کنند که به صورت مستمر شهروندان قادر به مشارکت تعریف شده باشند. شورا و شهرداری افرادی را در این گروههای مشارکتی مردمی داشته باشند تا بتوانند گروههای مشارکتی را اداره و راهنمایی کنند.
مهمترین چیزی که خلاء آن در شورا و شهرداری تهران به شدت احساس می شود، این است که مقدمات مشارکت شهروندان وجود نیست. این مقدمات بسیارند که یکی از مهمترین آنها اطلاعات است. هر مشارکتی با اطلاعات دقیق و شفافی که در اختیار مشارکت کنندگان قرار می گیرد حاصل می شود یعنی شهروندان باید بدانند در چه چیزی مشارکت می کنند و اصولا چرا باید مشارکت کنند. بنابراین اطلاعرسانی و شفافیت اطلاعات برای شهروندان در تصمیم گیری آنها بسیار موثر است. این می تواند مشارکت شهروندان را به شکل معنی داری به سمت بهبود کیفیت زندگی شهروندان پیش ببرد.
شهرداری می تواند در توسعه شهر موتور محرک باشد؟
پاسخ هم آری است و هم خیر. آری است چون امروزه موتور توسعه کشورها را شهرها می دانند. شهرها در رقابت در همدیگر برای جذب سرمایه و توسعه برنامه ریزی و حرکت می کنند. از این جهت با توجه به جایگاه ممتاز تهران که بیشترین جذب سرمایه در کشور را دارد، این شهر می تواند موتور توسعه باشد.
خیر به این جهت که شهر تهران از وضعیت کلان کشور اثر می گیرد. چنانچه در موضوع کرونا دیدیم شهر تهران به شدت تحت تاثیر این بحران عظیم ملی و حتی بین المللی قرار گرفت.
در شرایط موجود آیا اساسا امکان پروژه های کلان برای شهرداری وجود دارد یا نه؟
من تردید دارم فرصتهای مالی و کالبدی شهر باز هم امکان دست زدن به چنین پروژه هایی را به مدیریت شهری بدهد.
آقای چمران گفته اگر فرصت در شورای چهارم داشتیم پروژه های مترو را تمام می کردیم. الان هم نیامده دارد فرصتها را پیشخور می کند که خطوط ۷ و ۶ و ۱۰ را تکمیل می کنیم. حالا با چه پولی این کارها را می کنند ما خبر نداریم. آیا خطر بازگشت به دوره شهرداری آقای قالیباف از لحاظ تراکم فروشی، کارهای فراقانونی و نظایر آن با این طرز تفکر توسعه کالبدی وجود دارد؟
در این باره با شما موافق نیستم. توسعه ساختارهای عمومی از جمله حمل و نقل و مترو از جمله مطالبات جدی شهروندان تهران است. شورای پنجم در این مورد خوب عمل نکرد. مطالب آقای چمران بیان مطالبات شهروندان است که باید به صورت جدی پیگیری شود. بر خلاف گزارشی که شما درباره بودجه شهرداری نوشته بودید و مطلب جامعی بود، بحث جدی در اصل موضوع باید مطرح کرد. شهرداری تهران به لحاظ منابع مالی دچار مشکل نیست. آنچه شهرداری تهران را در مسایل مالی دچار مشکل می کند بحث مدیریت منابع مالی است. ساختمانها و منازلی که از سوی شهرداری به دیگران واگذار شده بود، شما دیدید شهرداری تهران از تعداد ساختمانهای خود که در اختیار دیگران بود نداشت یا تمایلی برای اطلاعرسانی در این مورد نداشت. عدم وجود آمار مهمترین ضعف دستگاه های اجرایی و حاکمیتی در این کشور است. اگر تیم جدید بر اساس برنامه مدون حرکت کنند. اول منابع مالی و مادی شهرداری را به درستی شناسایی کنند، دوم از منابع انسانی در اختیار خود به خوبی استفاده کنند. سوم، یک برنامه عملیاتی روشن و مشخص ارائه کنند که در چهارچوب آن منابع مالی و مادی و انسانی خودشان باشد معتقدم علی رغم همه مشکلات موجود، شورا و شهرداری قادر به اقدامات موثر و چشمگیری برای بهبود کیفیت زندگی در شهر تهران انجام دهد.
چند ماهی از انتخابات شوراها می گذرد. در این مقطع برنامه خواستن، گونه ای مطالبه بدون ضمانت اجرا از سوی شهروندان است. چون اگر برنامه بدهند و اجرا نکنند یا اصلا برنامه ندهند، شهروندان کاری نمی کنند. از سوی دیگر ما در انتخابات نه مشارکت مردم را داشتیم و نه برنامه نامزدهای انتخاباتی را. این فاصله بین فرمایش شما یا موقعیت ایده آل با واقعیت موجود چطور برطرف شدنی است؟
در بحث انتخابات شعارها بر اساس فضای سیاسی ایران، کلی طرح می شود. آنچه منظورم از بیان ارائه برنامه عملیاتی بود، این است که شورا یک استراتژی مشخصی باید داشته باشد و این راهبرد را محور کار خود قرار دهد. در این چهارچوب می توانند برنامه های عملیاتی از طریق تقنین و نظارت برای شهرداری ریل گذاری کنند و شهرداری را ملزم به حرکت به سوی اهداف راهبردی کنند. منظورم از برنامه این بود نه آنچه در وعده های انتخاباتی بیان می شود.
این که شهروندان بتوانند اجرای برنامه ها را از مدیریت شهری مطالبه کنند مشخص است که در ایران اصلا چنین ساز و کاری وجود ندارد. آنچه ما می توانیم امیدوار باشیم این است که اعضای شورای شهر چه در این دوره چه در ادوار گذشته، کسانی در شورای شهر حضور یابند که برای دوره های بعد هم پایگاه های رای خودشان را داشته باشند یا گسترش دهند. با افزایش رضایتمندی شهروندان آنها می توانند پایگاه رای خود را توسعه دهند. فشار افکار عمومی و تمایل برای حضور در شوراهای ادوار بعدی، می توانند عاملی برای پای بندی به برنامه ها باشد وگرنه ابزار نظارتی دیگری در دست شهروندان نیست. همچنان که مشارکت مستمر شهروندان را در ساختار فعلی نداریم. ولی با امکانات و منابع موجود، شورای شهر این امکان را دارد که با منابع مالی و نیروی انسانی موجود کیفیت موجود زندگی شهروندان را ارتقا دهد. توسعه شهری و رضایتمندی شهروندان و کیفیت زندگی را در شهر تهران ارتقا دهد.
بیشتر بخوانید:
شاید شهردار تهران در لیست اعلامی نباشد
در انتخاب شهردار بین اعضای شورا اختلاف وجود دارد
آینده مدیریت شهری چطور است؟ با یک تغییر و پوست اندازی مواجه خواهیم بود که بیایند شهر را دوباره تبدیل به کارگاه ساختمانی کنند یا ادامه روند شورای شهر پنجم را شاهد خواهیم بود؟
مساله را به گونه دیگری صورتبندی می کنم. به نظر می رسد مهمترین چالش مدیریت شهری مساله کارامدی است. اصلاح ساختاری و مدیریتی برای کارامدی مدیریت شهری امری ناگزیر است. با چه رویکردی و در چه جهتی اصلاحات ساختاری و مدیریت صورت گیرد بحث دیگری است که باید درباره آن صحبت کرد. اصل اول این است که ما با نهادی روبرو هستیم که این نهاد کارکردهای موثر و لازم را برای افزایش کیفیت زندگی شهری و جلب رضایت شهروندان تاکنون به هر دلیلی نداشته است. الان به مرحله ای رسیده ایم که دیگر وضعیت موجود و شیوه کنونی قابل تداوم نیست و بنابراین باید قطعا تغییر کند.
مساله دیگر این است که کژکارکردهای پنهان و آشکار این سیستم روی کارکرد سیستم اثرگذار بوده و موجب افزایش نارضایتی شهروندان شده است. بنابراین یکی از چیزهایی که به شکل جدی باید مورد توجه قرار گیرد، اصلاح سیستم در جهت کاهش کژکارکردهای سیستمی است که روی رضایت شهروندان اثر مستقیم می گذارد.
اصلاحات در ساختار و شیوه مدیریتی شهر بسیار سخت است، آیا شورا چنین کاری می کند؟
این امر ناگزیر است. به بیان دیگر شورای شهر چاره ای جز این ندارد.
آیا شهر تبدیل به کارگاه ساختمانی می شود؟
به نظر می رسد دیگر امکان تبدیل تهران به یک کارگاه بزرگ وجود ندارد. حتی اگر شورای ششم تمایل به این کار داشته باشد دیگر این امکان را نداریم. باید خواستهای خود را واقع بینانه کنیم. امکانات موجود را بسنجیم و بر اساس آنچه در اختیار داریم تصمیم بگیریم. افراد با هر خیال پردازی ای می توانند یک سیستم بشوند ولی آن سیستم حدی از عقلانیت و واقع بینی را بر این افراد اعمال می کند و آنها را ملزم می کند تن به واقعیات بدهند.
درباره شورای شهر جدید با توجه به سوابقی که در اداره شهر دارند، این حد از واقع بینی را دارند که از خیال پردازی پرهیز کنند و حتی بخواهند شعارهایی بدهند و تصمیماتی بگیرند که قابل تحقق نباشد. به نظر می رسد اعضای شورای شهر جدید با مساله واقع بینانه تر برخورد خواهند کرد.
۴۷۲۳۱