فناوری اطلاعات

نجوم برای توسعه: گفتگو با حبیب خسروشاهی به بهانه حواشی افتتاحیه رصدخانه ملی ایران

مراسم افتتاحیه رصدخانه ملی ایران در روز هفتم تیرماه حواشی زیادی را به همراه داشت؛ از تلسکوپ بدون آینه تا نکات مبهمی که به وسیله مطبوعات علمی از جمله مجله «ساینس» درباره این پروژه مطرح شد. همه این حواشی اما سبب شد تا برای روشن شدن ابعاد ماجرا با «حبیب خسروشاهی»، مدیر طرح رصدخانه ملی ایران، دیدار و گفتگو کنیم.

در یک روز آفتابی در باغ لارک، جایی که دفتر رصدخانه ملی ایران در آنجا قرار دارد، به دیدار مدیر رصدخانه ملی رفتم. مشخص بود که از حواشی رویداد اخیر خوشحال نیست و معتقد بود که یک «واژه» نباید چنین حاشیه‌ای را برای یک طرح علمی ملی ایجاد کند. با وجود تمام حواشی اخیر اما با رویی گشاده درباره رصدخانه ملی ایران با دیجیاتو گفتگو کرد و با حوصله به تمام سوالات پاسخ‌های مفصلی داد که در ادامه می‌خوانید.

پارسا بیگدلی – دیجیاتو: اکنون اوضاع پروژه چگونه است؟

«حبیب خسروشاهی»، مدیر طرح رصدخانه ملی ایران: پروژه رصدخانه ملی ایران سال‌ها ادامه داشته و تاکنون از چند فاز عبور کرده‌است: یکی فاز «طراحی مفهومی» که سال ۱۳۹۱ بازبینی شد و یکی هم فاز «طراحی جزئی» که سال ۱۳۹۶ از آن عبور کردیم. در طراحی مفهومی، شما راجع به تلسکوپ، رصدخانه، گنبد و… یک سری ایده دارید که آن‌ها را مطرح می‌کنید. این ایده‌ها ممکن است قابل انجام باشند و ممکن است نباشند. درستش این است که چیزی بگوییم که قابل انجام است و دیگران این را کنترل کنند و بگویند «بله. این قابل انجام است.» حالا که قابل انجام است، شما باید جزئیات آن را مشخص کنید و ثابت کنید که قابل انجام است. در واقع برخلاف طراحی جزئی، فرایند اثبات در طراحی مفهومی به وسیله یک سری کلیات همراه است؛ مثلا تلسکوپ باید در چه طول موجی کار کند، در مقابل باد و زمین‌لرزه باید چه رفتاری داشته باشد، طراحی اپتیکی به چه صورت باشد و سایر مباحث مانند این سوال که چرا می‌خواهی رصدخانه بسازی؟ به کجا می‌خواهی برسی؟ هزینه‌اش چقدر است؟ زمان‌بندی‌اش چگونه است؟ معمولا پروژه‌هایی مانند رصدخانه ملی منحصر به فردند، یعنی تنها یک‌بار اجرا می‌شوند، بنابراین تیم اجرایی این پروژه معمولا تجربه قبلی ندارد و موارد مورد نیاز را از یک جایی یاد می‌گیرد و خودشان آن را توسعه می‌دهد.

ما هم با کمک مشاوران خارجیمان این کار را در آن زمان شروع کردیم و پس از حدود دو سال و نیم به طراحی مفهومی رسیدیم. یادمان باشد که ما رصدخانه می‌سازیم؛ نه تلسکوپ. این دو یک مقدار باهم تفاوت دارند: رصدخانه اگر از قبل وجود داشته باشد، مانند رصدخانه لاپالما، شما تنها کاری که دارید این است که یک تلسکوپ را همراه با گنبدش به آنجا اضافه کنید. اما وقتی یک رصدخانه می‌سازید، یک زیربنا هم باید برای آن بسازید و این زیربنا خیلی گسترده است؛ از مکان‌یابی و احداث جاده دسترسی تا مواردی مثل برق و اینترنت و لایه‌نشانی.

در آن مقطع، طراحی مفهومی ما مورد تایید قرار گرفت. گذار از فاز طراحی مفهومی به طراحی جزئی، مرحله مهمی است؛ چرا که باید نشان دهید اگر این تلسکوپ را بسازید، این تلسکوپ همان تلسکوپی خواهد بود که همان اول در اسناد بالادستی‌تان اظهار کرده بودید. تلسکوپ خوب در مهندسی معنی ندارد؛ تلسکوپ خوب تنها با یک سری عدد مشخص می‌شود مثلا با این دقت رهگیری می‌کند، با این طول موج کار می‌کند و بدین ترتیب، با مجموعه وسیعی از اعداد سروکار داریم: یک ماتریس خیلی بزرگ…به اضافه تمام تهدیدات و مخاطراتی که دستگاه می‌تواند در خودش داشته باشد چون اگر تلسکوپ را رها کنیم، خودش خودش را خراب می‌کند. پس باید یک سیستم کنترلی هم باشد که از امنیت خود تلسکوپ، گنبد و افراد داخل رصدخانه محافظت کند. پس با یک مجموعه وسیعی از پارامترها سر و کار داریم.

در طراحی جزئی باید تایید شود که «این تلسکوپ، مطلوب ماست»؛ یعنی بعد از آن که سازه ساخته شد، آینه لایه‌نشانی شد و گنبد تلسکوپ را باز کردید و باد به تلسکوپ خورد، تازه آن عددی را که اعلام کرده بودید به دست می‌آورید. بعد از تایید طراحی، یک فرایند طولانی و پیچیده شروع می‌شود به نام «ساخت». تلسکوپ و رصدخانه همه این مراحل را طی کرده‌اند و اکنون به معنای عام «کامل» هستند: زیربنا، اتاق‌ها، پایه، تلسکوپ، گنبد و همه این‌ها شکل گرفته و در این مدت برای اینکه تیم علمی هم خودش را برای کار با تلسکوپ اصلی آماده بکند، یک سری تجهیزات رصدی کوچک‌تر هم در آنجا ایجاد شده تا تیم علمی با فرایند داده‌گیری آشنا شوند؛ چون در بحث داده‌گیری فرقی نمی‌کند که شما از یک دوربین عکس نجومی حرفه‌ای بگیرید یا از یک تلسکوپ بزرگ، چرا که این تصاویر ویژگی‌هایی دارند که شما باید سال‌ها روی آنها کار کنید تا بتوانید از آنها داده استخراج کنید.

نمونه‌اش را هم دیدید: ما در سال ۱۳۹۸ اولین نور را از آرایه لنز گرفتیم و سال ۱۴۰۰ اولین مقاله‌اش ارائه شد که دقیقا در همان هفته‌ای منتشر شد که مراسم رونمایی در قله برگزار شد. حالا می‌رسیم به اینکه روی خود تلسکوپ و گنبد تمرکز کنیم. آن چیزی که همواره گفته شده این است که این تلسکوپ با تمام آن چیزی که وجود دارد در بالای قله نصب شده و آن بخشی که نصب نشده، موجود است و دارد روی آن کارهایی انجام می‌شود؛ یعنی نگهدارنده آینه اصلی، خود آینه، اداپتور و چرخاننده.

درباره مقاله‌ مجله «ساینس» چه نظری دارید؟

مقاله‌ای که در «ساینس» منتشر شد، انعکاس‌دهنده چیزی بود که در جامعه علمی هم جریان پیدا کرده بود ولی بلافاصله یک پاسخی به این داده شد که تضادی جدی را با آن موارد نشان می‌دهد و نکاتی در آن پاسخ وجود دارد که رویکرد حرفه‌ای به یک موضوع را نشان می‌دهد. به نظر من، این رویکرد حرفه‌ای برای جامعه ما آموزندست: یکی اینکه هیچ‌وقت نباید در هیچ کاری سابقه تاریخی آن را پاک کرد. افراد مختلفی در یک فرایند بزرگی در یک پروژه ملی شرکت می‌کنند و آن را به یک جایی می‌رسانند. درست یا غلط، این فرایند ارزش دارد. هیچ پروژه منحصر به فردی در تاریخ، دفعه اول به ثمر ننشسته‌است.

ما مورد داریم که پس از چندین پرتاب موفق شاتل، با اینکه همواره اقدامات لازم برای پیشگیری در این پروژه‌ها صورت می‌گیرد، یک دفعه یکی از آن‌ها منفجر شده و انسان‌ها جان خود را از دست داده‌اند؛ ولی این باعث نشده که ناسا یا ایسا عقب بروند و این پروژه را لغو کنند. بنابراین، این یک فرایندیست که اتفاقا ما به وسیله پروژه های ملی با آن آشنا می‌شویم. بر روی یک میز اپتیکی در آزمایشگاه دانشگاه، همیشه فرایندها تحت کنترل شماست؛ اما در یک پروژه ملی واقعی که از نظر بودجه، هزینه‌ها، مقررات، مجوزها، وزارت‌خانه ها و سازمان‌هایی که درگیر می‌شوند به علاوه تمام پیچیدگی‌های فنی، ابعاد گسترده‌ای دارد و دیگر همه‌چیز در اختیار شما نیست. کسانی که روی پروژه سرمایه‌گذاری می‌کنند و کسانی که مخاطب و کاربر شما هستند، کاملا از دو دنیای متفاوت می‌آیند: منجمان تلسکوپ را در یک چیز مشخصی می‌بینند و کسانی که پروژه را مدیریت و پشتیبانی می‌کنند تلسکوپ را تنها یک ابزار فنی می‌بینند. آنها در پی این نیستند که آیا همه اجزا خریداری و نصب شده یا خیر و از نظر آنها اینکه شما باید زمان سپری کنید که پروژه به بهره‌برداری علمی برسد، وظیفه شماست و بروید انجامش دهید؛ به همین راحتی.

برای مثال اگر یک نیروگاه بخواهد تاسیس شود، در روز نصب وارد مدار نمی‌شود. آنگاه می‌پرسند که آیا همه‌چیز از جمله توربین و بقیه اجزا سر جایش است؟ اگر سر جایش است پس ماجرا تمام است؟ پاسخ می‌دهیم که بله کمابیش تمام است فقط باید حالا که اجزا را نصب کرده‌ایم، نیروگاه را وارد مدار بکنیم. واقعا جای تعجب است که یک واژه چقدر می‌تواند در استنباط ما از یک رویداد تاثیرگذار باشد. مقاله‌ای که در «ساینس» منتشر شد، با نظرات افراد مستقلی که سالهاست در این پروژه با ما مشغول به همکاری هستند، مغایرت دارد؛ مانند جری گیلمور که روزانه به عنوان داور و مشاور خیلی از پروژه‌های بزرگ و کوچک با ده‌ها پروژه نظیر این کار می‌کند. ایشان از سال ۱۳۸۷ با ما همکاری می‌کند و چندین سال است که رئیس این شورای مشورتی همکاران اروپایی ماست… یا پدرو آلوارز که مدیر پروژه بزرگ‌ترین تلسکوپ جهان، یعنی تلسکوپ GTC است… یا یکی دیگر از این افراد، مدیر پروژه سابق پروژه DAG در ترکیه بوده‌است.

بنابراین، ما هم دانش همسایه و هم دانش دنیا را در این فرایند داشتیم. پس همه نوع تخصص و توانایی در این شورا وجود دارد. در میان آنها، افرادی هستند که سالیان سال در رصدخانه جنوبی اروپا مهندس سیستم بودند. مهندس سیستم، مهندسی است که پیکربندی مجموعه را مطالعه می‌کند؛ یعنی چطور اجزا باهم کار بکنند. وقتی نظرات ایشان را با آن مقاله مقایسه می‌کنید، یک اختلاف فاحشی می‌بینید. در یک پروژه افرادی سهیم هستند و طبیعی است که برای کار مفیدی که انجام دادند اعتبار می‌گیرند. افراد خودشان را اظهار نمی‌کنند بلکه این سیستم است که به افراد اعتبار می‌دهد و این خوداظهاری و شاید تا حدی خودشیفتگی در نقش می‌تواند بسیار ناسالم باشد. هیچ طراحی‌ای نبوده که در اجرا تغییر بکند؛ پس اینکه ادعا می‌شود که طراحی عوض شده اصلا درست نیست.

یادتان نرود که طراحی آن چیزی نیست که شما با فتوشاپ در کامپیوترتان انجام می‌دهید و جایی تایید نشده بلکه طراحی وقتی طراحی است که تایید شده‌باشد. حتی اگر طراحی مفهومی آن تایید شده باشد هم کافی نیست. ما در طراحی مفهومی گنبد یک ارائه کلی داشتیم و این در طراحی جزئی بود که تمام جزئیات گنبد استخراج شده‌، ارائه شده، تایید شده و عینا اجرا شده‌است. این هم نکته‌ای بود که این داوران روی آن تاکید داشتند: این نگاه محکم و مثبت که ما داریم یک کار برجسته منحصربه‌فرد علمی و فناوری انجام می‌دهیم که در مسیر درستی حرکت می‌کند و آینده روشنی دارد. این پاسخ بسیار متفاوت است با شرایط تیره و تاریکی که به وسیله افرادی متصور شده‌است که به خصوص در پنج سال گذشته هیچ آگاهی‌ای از فرایند کار در رصدخانه ملی ایران نداشته‌اند چون هیچ نقشی نداشته‌اند.

اگر بگویند که ما این آگاهی را داریم، آن موقع من از آنها این سوال را می‌پرسم که از کجا این آگاهی را به دست آورده‌اند. فرایند طراحی چیزی نیست که بتوانید از جراید و مطبوعات آن را دریافت کنید. شما باید به اسناد ما دسترسی داشته‌باشید تا بدانید اوضاع چگونه است و اینها چیزهایی نیستند که شما بتوانید از روی شکل و تصویر تشخیص دهید. ما انواع گنبد داریم و هر انتخابی یک نتیجه‌ای دارد و کسی که یک مجموعه را طراحی می‌کند و داوری می‌کند، همه اینها را باهم می‌بیند. این شوخی نیست که مثلا یک نفر در لحظه آخر بیاید بگوید که پنجره‌های گنبد را بزرگ کنید یا کوچک کنید. بلکه یک تیم مکانیک روی مدلسازی آن کار کرده‌است. جمع‌بندی من این است که ما یک رصدخانه ایجاد کرده‌ایم به همراه این تجهیزات، از جمله تلسکوپ ۳.۴ متری که پرچم این رصدخانه است و وضعیتش برای همه معلوم بود که چه رویدادی قرار است اتفاق بیفتد که جراید این خبر را از قبل داشتند؛ اما به دلایلی تصمیم گرفتند که پس از روز انتشار خبر، خودشان تعجب کنند و این یک انتخاب شخصی است که شما یک خبر را نخوانید و بعد منتظر باشید که از آن تعجب کنید.

این‌ها واکنش‌هاییست که به نظر من کاملا غیرحرفه‌ای است. وقتی که یک فرد دانشی را دارد، برپایه آن دانش‌اش باید کار بکند. ضمن اینکه اگر ابهامی در افراد وجود دارد، مثلا وقتی که یک خبرنگار مصاحبه می‌کند، می‌تواند تمام این ابهامات را بپرسد و اینکه منتظر باشند که بعدا مچ‌گیری کنند و یک دفعه چنین جواب‌هایی از افراد متخصص دریافت کنند، به نظرم کامل فضا را ترسیم می‌کند که این انتقادات در چه فضایی انجام شده‌است.

رصدخانه ملیعکس: بنیامین صحرانورد

اگر فردی بخواهد ادعای طرفین را قضاوت کند، آیا جایی هست که به داده‌ها و اطلاعات مربوط به رصدخانه دسترسی داشته‌باشد؟

فضای نقل و انتقال اطلاعات فنی، کنفرانس‌های بین‌المللی و داخلی هستند. در کنفرانس‌های داخلی، می‌دانیم که مخاطب ما احتمالا خیلی توان درک اطلاعات ریز را ندارد چون معمولا مخاطب عادی است. مخاطبان رصدخانه دو گروهند: مخاطبان منجم یا علاقه‌مند به نجوم و مخاطبان مهندس یا علاقه‌مند به مهندسی؛ چون درست است که موضوع نجوم است ولی رصدخانه یک وسیله فناوری‌است. ما خیلی در کنفرانس‌های مهندسی داخل ایران فعال نبودیم و ان‌شالله پروژه که به ثمر رسید، حتما مباحث مهندسی در این کنفرانس‌ها مطرح خواهد شد. اما در کنفرانس‌های تخصصی خارج از ایران، ما در سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۶ و ۲۰۱۸ در سه دوره از کنفرانس دو‌سالانه SPIE حضور داشتیم که به طور خاص در سال ۲۰۱۶، اول به پروژه EELT پرداخته شد و بعد رصدخانه ملی ایران. در این کنفرانس معمولا حدود ۵۰۰ نفر حضور دارند که همه از منجمان، رصدخانه‌سازها و شرکت‌های سازنده هستند.

در سال ۲۰۱۸ هم یک گزارش خبری از رصدخانه در مجله «نیچر» منتشر شد. ما به کنفرانس SPIE 2020 ژاپن هم به عنوان سخنران مدعو دعوت شده‌بودیم که به خاطر کرونا برگزار نشد. در آنجا هست که ما این اطلاعات فنی را می‌دهیم. مقالات هم هست؛ مقالات مکانیک، راجع به کل ساختار رصدخانه و مقاله راجع به سیستم کنترل که از نظر طراحی و اجرا فوق‌العاده پیچیده است. بنابراین، اگر کسی دنبال این اطلاعات است، باید شخصی باشد که توان درک آن را هم داشته‌باشد. اگر جامعه ما می‌پرسد که این اطلاعات کجاست، باید ببینیم کسی که این سوال را می‌پرسد دارای چه تخصصی‌است و هدایتش کنیم به سمت آن اطلاعاتی که موجود است. اما در خصوص اطلاعات عمومی برای منجمان، ما در همایش ملی رصدخانه‌های ایران حضور داشتیم و حتما سوالاتی مطرح بود اما بنده سوالی را آنجا دریافت نکردم که نشان دهد ما اطلاعاتی به مردم نداده‌ایم و آنها منتظر این اطلاعات هستند.

ضمن اینکه در این زمینه ما هیچ ایمیلی هم دریافت نکرده‌ایم که جواب نداده باشیم. ارائه‌های نجومی ما فقط محدود به این کنفرانس نبوده‌است. من در تمام کنفرانس‌های نجومی که در ایران برگزار شده، چه در زنجان چه در جاهای دیگر، تقریبا هر سال صحبت کرده‌ام. در دو سه سال اخیر، من در ده دانشگاه کشور، از جمله تبریز، زنجان، مشهد، صنعتی اصفهان، شهید بهشتی و تهران سخنرانی ویژه برای رصدخانه ملی داشتم. پس اصولا افراد علاقه‌مند مطلع بوده‌اند که چه خبر است اما اگر کسی به این موضوع علاقه نداشته ما هم نرفتیم زنگ درش را بزنیم. اگر سوالشان را با ما مطرح می‌کردند، با کمال میل پاسخ می‌دادیم و به طور خاص تاکید می‌کنم که ما در کیفیت کارمان نظر متخصصان را لحاظ می‌کنیم نه نظر عموم مردم را. نظر خبرنگاران و جامعه آماتوری برای ما محترم است اما آنچه که ملاک است، نظر متخصصان است که اتفاقا در این مورد اظهار نظر کرده‌اند. این نکته را راجع به شورای مشورتی ما در اروپا اضافه کنم که چهار پنج سال است که هر سه ماه از ما گزارش کامل دریافت می‌کنند و بدون دریافت هیچ پولی، به صورت افتخاری به ما کمک می‌کنند مثل کمکی که به کل دنیا می‌کنند. بنابراین، اینجا هیچ رابطه مالی و قراردادی بین ما و این مشاوران وجود ندارد.

با توجه به اینکه در سازمان‌ها و پروژه‌های علمی کشورهای پیشرفته، همواره خوراک خبری رسانه‌ها طی فرایند پروژه‌ها تامین می‌شود، علت سکوت و محدودیت خبری این پروژه، چه در فرایند کار و چه در روز افتتاحیه چه بوده‌است؟

اگر برای مثال به رصدخانه جنوبی اروپا نگاه کنیم، این رصدخانه اکنون در مرحله تولید علم است؛ اگر به اینستاگرام یا وبسایتش مراجعه کنید، پر است از تصاویری که از داده‌های این رصدخانه استخراج شده‌است. جالب است بدانید که در دوران کرونا تقریبا تمام این رصدخانه‌ها تعطیل بودند. تقریبا تمام عملیات‌های اجرایی رصدخانه‌ها تعطیل بودند به جز رصدخانه ملی ایران که یک روز هم با تدابیری که داشته در کرونا تعطیل نبوده‌است. این رصدخانه‌ها به علت تعطیلی، اکنون تصاویر آرشیوی خود را منتشر می‌کنند چرا که این یک سال و نیم یک دوره خاموشی بوده‌است. با این وجود، مقایسه ما با رصدخانه ESO یا لاپالما درست نیست؛ چون از تلسکوپ این رصدخانه‌ها حدود ۲۰ سال است دارد بهره‌برداری علمی می‌شود.

ما باید پروژه‌هایی را پیدا کنیم که با رصدخانه ملی ایران قابل مقایسه است؛ مثل پروژه DAG در ترکیه یا LSST یا TMT یا EELT. اگر خبرها را دنبال کرده‌باشید، EELT اعلام کرد که به علت کرونا و شرایط شیلی، پروژه به تعویق افتاده‌است. این یک پروژه میلیارد یورویی اروپاست و برای تکمیل پروژه، ۱۲۰ میلیون یورو هم درخواست پول اضافه کرده که با آن موافق شده‌است. پروژه DAG در ترکیه تقریبا همزمان با ما شکل گرفته‌است؛ ما یک مقدار زودتر شروع کردیم اما روش‌مان با آنها متفاوت بود: آنها خرید را انجام می‌دهند و ما خودمان می‎سازیم. اما می‌بینیم که حتی یک شرکت تلسکوپ‌ساز هم نتوانسته به تعهد زمانی خودش عمل کند و این تلسکوپ تقریبا با دو سه سال تاخیر همراه است در حالی که خریداری شده‌است. تلسکوپ TMT تقریبا ۹ سال تاخیر دارد.

من قصد ندارم این تفاوت‌ها را برجسته کنم بلکه می‌خواهم بگویم هر پروژه‌ای یک ویژگی خاص دارد و این منحصر به فرد است. این به این معنی نیست که کار در تلسکوپ TMT خوابیده‌است بلکه به یک دلیلی این تاخیر طولانی را دارند. تلسکوپ LSST سه چهار سال تاخیر دارد. بنابراین تاخیر در یک پروژه یک چیز عادی است و بابت اطلاع رسانی، شما باید ببینید که پروژه ترک‌ها چقدر اطلاع‌رسانی کرده‌است، پروژه LSST چقدر و به کی اطلاع‌رسانی کرده‌است. در اینستاگرامش چهارتا عکس بیشتر نیست و اصلا به عموم اطلاع‌رسانی نمی‌کند چون در حال ساخت است. دقت کنید که این یک کار فنی و تکنولوژی است. شما از جزئیات ساخت نیروگاه حرارتی فلان شهر خبر دارید؟ درست است که موضوع علمی است اما هنوز به مرحله تولید علمی نرسیده‌است. این باید به اولین نور و مرحله بهره‌برداری علمی برسد تا بعد شروع بکنیم و آنچه مردم انتظار دارند را برآورده کنیم. ما الان مثل یک شرکتی هستیم که نمی‌توانیم اسرارمان را پخش کنیم. ما نمی‌توانیم راجع به خیلی چیزها مصاحبه کنیم چون مصاحبه‌اش غلط است نه نکردنش؛ چون به ضرر کارفرما و پیمانکار است که کارفرما بیاید در زمان اجرای یک قرارداد با مردم مصاحبه کند و اخبار بیرون دهد. این می‌تواند برای خودش و پیمان‌کارش خطراتی داشته‌باشد؛ ممکن است استنباط بدی شود و این رابطه را ما نباید مخدوش بکنیم. بنابراین شما بروید این پروژه‌ها را چک بکنید و ببینید که آیا اطلاع‌رسانی ما بیشتر بوده یا این پروژه ها ولی هرگز ما را با رصدخانه ESO یا ناسا مقایسه نکنید؛ چون ما هنوز به آن مرحله نرسیده‌ایم.

درخصوص ورود خبرنگاران، شرایط کروناست. شرایط قله بسیار شرایط دشواری است. ما برای اینکه بگوییم از هر طیفی تقریبا اجازه دادیم که یکی حضور داشته‌باشد، گفتیم مثلا روزنامه جام جم به عنوان یک روزنامه رسمی، خبرگزاری ایسنا و ایرنا، یک نفر از کاشان به عنوان پوشش محلی و مجله دانستنیها حضور داشته‌باشند. این‌ها منتخب بودند چون محل رصدخانه شرایط خاصی دارد و کنترلش سخت است. ضمنا رفت و آمد دشوار است. بسیاری از ابعاد این مراسم اصلا در اختیار ما نبود؛ یعنی مجری خود نهاد ریاست جمهوری بود و به ما فقط می‌گفتند چه کار کنید و ما انجام می‌دادیم. اگر به رونمایی‌ها و مراسم‌های مشابه هم دقت بکنید، همین شرایط وجود دارد و اینجوری نیست که همه جراید و مطبوعات آنجا حضور داشته باشند. هدف ما این بوده و هنوزم هست که به صورت گروهی، مثلا یک گروه مطبوعات، یک گروه منجمان و یک گروه معلمان به صورت مجزا از رصدخانه بازدید داشته‌باشند؛ چون رفت‌و‍‌آمد قله دشوار است و یک محیط بسته است، ضمن اینکه بعضی جاها را طبیعتا نمی‌توانیم نشان دهیم.

بگذارید خیلی صریح بگویم: ما در نشان دادن رصدخانه به مردم، از خیلی از رصدخانه‌ها پویاتر و فعال‌تر عمل کرده‌ایم. این حجم از جزئیات و اطلاعات و مستنداتی که ما بیرون داده‌ایم و داریم تهیه می‌کنیم، در این زمینه کاملا بی‌نظیر است. امیدوارم که این را از ما بپذیرند و حتما تحقیق بکنند که آیا در پروژه‌های در حال ساخت، ما بیشتر اطلاعات داده‌ایم یا بقیه. روزی هم که کار به مرحله تولید علمی برسد، دیگر این دانشمندان هستند که کارهایشان را اطلاع می‌دهند و رصدخانه آنها را برجسته می‌کند. اگر فکر می‌کنید که وبسایت ناسا دارد اطلاعات می‌دهد، اینها حاصل کار منجمان هستند. من وقتی در انگلیس بودم، یکی از آنها بودم. آن موقع حاصل کار من به عنوان یک Press Release توسط ناسا منتشر شد؛ من هیچ‌وقت در ناسا ننشستم ولی چون پروپوزال و داده متعلق به ما بود، من پس از تحلیل آن را در کنفرانس ارائه کردم و ناسا با من تماس گرفت که این مقاله را از من بگیرد تا آن را پخش کند… یا مثلا سازمان فضایی اروپا با من تماس گرفت که «دیدم این مقاله را منتشر کرده‌ای. می‌شود یک خبر هم به ما بدهی؟»

رصدخانهعکس: بنیامین صحرانورد

با توجه به بحران نیروی انسانی در حوزه نجوم، بحث تربیت نیروی متخصص و تامین و نگهداری رصدخانه به چه صورت خواهد بود؟

رصدخانه یک فناوریست که در اختیار علوم پایه قرار می‌گیرد. وقتی یک رصدخانه ساخته می‌شود و راجع به آن تبلیغ می‌شود، انتظار نداریم که یک لشکر منجم درست شود. همین که افراد به علوم پایه یا بخش مهندسی علاقه‌مند شوند، رصدخانه به بخشی از اهداف عمومی‌اش رسیده‌است. یک سری اهداف تخصصی هم دارد که بایستی منجم کارکشته تربیت شود یا جذب و استخدام شود که تولید علمی به طور مداوم ادامه یابد. یادمان نرود که رصدخانه به خودی خود یک سازمان علمی نیست بلکه یک سازمان اجراییست. این منجمان دانشگاه‌ها هستند که کار علمی را انجام می‌دهند و اشتباه است که فکر کنیم رصدخانه قرار است چهل پنجاه تا منجم داشته باشد با سی چهل تا مهندس و این‌ها قرار است باهم علم تولید کنند. صراحتا تکرار می‌کنیم که چنین مدلی در دنیا وجود ندارد.

وقتی می‌شنوید «رصدخانه جنوبی اروپا»، این رصدخانه پر است از مهندس و تعداد اندکی منجم که برنامه‌ریزی تلسکوپ را انجام می‌دهند. اصل گنجینه نجوم رصدخانه، اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها و دانشجویان نجوم هستند؛ یعنی این لشکر از سال آخر لیسانس شروع می‌شود و یک هرم درست می‌شود که همینجوری باریک‌تر می‌شود تا پسادکتری و اعضای هیئت علمی. این هرم است که نتیجه می‌دهد و تصاویری که شما در ایسا و ناسا می‌بینید از دانشگاه‌ها می‌آید؛ این در حالی است که فقط تعداد بسیار اندکی از منجمان در ناسا نشسته‌اند. حالا بحث این است که اکنون یک عدم رغبتی به علوم پایه و حتی به مهندسی وجود دارد. رصدخانه هم حتما نسبت به این موضوع دلشوره دارد؛ یعنی هر پروژه‌ای در ایران از این موضوع می‌ترسد و این بحث داغ روسای دانشگاه و غیره است… ولی رصدخانه دارد به این موضوع کمک می‌کند که این مسئله را حل کند. چرا؟ چون نجوم علم بسیار محبوبی است و آوردن نجوم به کمک رصدخانه ملی ایران روی صفحه تلویزیون مردم یا در جراید یا اینترنت یا اینستاگرام، باعث جذب افراد به رشته‌های علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات می‌شود. رصدخانه به بیشتر از سی چهل نفر نیرو در زمان بهره‌برداری علمی نیاز نخواهد داشت اما به صدها نفر در دانشگاه‌ها نیاز دارد.

رصدخانه ملی ایران تاکنون موج بسیار خوبی را ایجاد کرده‌است. خود من زمانی که دانشجو بودم، وقتی که اولین گردهمایی نجوم زنجان شکل گرفت، فکر کنم دوازده سیزده نفر شرکت‌کننده داشت؛ یعنی کل ظرفیت نجوم کشور در سال ۱۳۷۵ دوازده سیزده نفر بود. الان وقتی در همان دانشگاه کنفرانس نجوم برگزار می‌شود ۲۵۰ نفر شرکت‌کننده دارد. پس ۲۰ برابر شده و رصدخانه یکی از عوامل این توسعه بوده‌است. بنابراین رصدخانه، تفکر رصدخانه و اجرای رصدخانه این موج را به وجود آورده‌است. وقتی خودش به صورت فیزیکی به وجود بیاید و به مرحله تولید علم برسد، این موج قطعا گسترده‌تر می‌شود؛ یعنی افرادی هستند که صرفا به واسطه علاقه به نجوم وارد علوم پایه و مهندسی می‌شوند. ما سال‌ها پیش یک پروژه‌ای را تقریبا با همین ماهیت در قطر اجرا کردیم که مردم را به نجوم علاقه‌مند بکنیم، نه به خاطر اینکه منجم شوند. مگر آن کشور به چند منجم نیاز دارد؟به خاطر اینکه بیایند کارهای علوم پایه و مهندسی را پی بگیرند و این یکی از انگیزه‌های نجوم است که کشور را توسعه دهد: نجوم برای توسعه نه توسعه نجوم. ما باید از چیزی که مردم به آن علاقه‌مندند برای توسعه جامعه استفاده بکنیم.

به طور خاص در این زمینه چه برنامه‌ای دارید؟ آیا شرکت‌های دانش‌بنیان این وسط نقشی خواهند داشت؟

فناوری‌های ویژه‌ای در رصدخانه ملی ایران برای نخستین بار به اجرا در آمده‌اند و بومی شده‌اند؛ مثل ظرفیتی که در سنجش و محک اپتیکی سازه‌ها ایجاد شده‌است. الان همکاران ما که این کار را انجام داده‌اند، یک شرکتی را درست کرده‌اند و هم در داخل و هم در خارج ایران فعالیت می‌کنند. این عزیزان جزو مجموعه رصدخانه نیستند و زیر مجموعه یک دانشگاهی هستند. صرفا چون شخص به این موضوع آشنا بوده و به ما کمک کرده، بعدا رفته و یک استفاده اقتصادی هم کرده که خیلی هم برای ما مغتنم و باارزش است. ما هم در اجرای این پروژه با شرکت‌های دانش‌بنیان طرف بودیم هم اطمینان داریم که الان ظرفیت رصدخانه ملی ایران، بزرگترین ظرفیت دانش‌بنیان کشور در بخش مکاترونیک یا اپتومکاترونیک است. پس اینکه از بین این مهندسان و مدیران، یک شرکتی درست شود که به رصدخانه یا جاهای دیگر کمک کند، این کاملا قابل تصور است؛ یعنی به نظر من اتفاق می‌افتد. اما در خصوص آموزش و پربار کردن رصد در ایران و آموزش نجوم رصدی، ما سال‌هاست که سمینارهایی را برگزار می‌کنیم و دوره‌های آموزشی مختلفی را هم در همین پژوهشکده نجوم پژوهشگاه دانش‌های بنیادی برگزار کرده‌ایم؛ از دوره‌های برنامه‌نویسی و پردازش تصویر گرفته تا اسپکتروسکوپی و نجوم رادیویی.

ببینید آموزش را هم باز رصدخانه نمی‌دهد بلکه آموزش را یک جوری واگذار می‌کند و از اجرای آن در جاهای مختلف حمایت می‌کند. در جاهای مختلف کارگاه و سمینار برگزار کردیم تا مردم جذب این شوند. من فکر می کنم هدف ما در این فاز راه‌اندازی این است که ما به صورت توزیع شده ‌این کار را در کشور انجام دهیم؛ یعنی ما فرد فعالی را در یک دانشگاه یا یک منطقه از کشور شناسایی کنیم و او این کار را انجام دهد و ما از او حمایت کنیم؛ یعنی اگر دانشگاهی بیاید بگوید که می‌خواهم کارگاهی در مورد پردازش تصاویر نجومی برگزار کنم، ما اصلا سوال نمی‌کنیم و همین که مطمئن باشیم آن فرد بلد است و می‌خواهد که ما به او کمک کنیم برای ما کفایت می‌کند. اما نکته اینجاست که من بارها در این زمینه مصاحبه کرده‌ام و سال‌هاست که می‌گویم توپ در زمین دانشگاه است. یک فرد یا گروه تحقیقاتی در دانشگاه اقدام کنند و بگویند که برای افزایش تعداد یا کیفیت دانشجویان نجوم خود به چه حمایت‌هایی از طرف رصدخانه، یا پژوهشکده نجوم یا دانشگاه صنعتی شریف نیاز دارند تا ما به آنها کمک کنیم. ما مدرسه بین‌المللی IAU را در ایران برگزار کردیم. در این سیزده سالی که من به ایران آمده‌ام، هر کاری که شما بگویید برای آموزش انجام داده‌ایم. من عضو هیئت علمی پژوهشگاه دانش‌های بنیادی بودم و در دانشگاه‌های مشهد، تبریز، صنعتی شریف، امیرکبیر و زاهدان درس ترمی داده‌ام.

بنابراین، تمامی این المان‌های توسعه انجام گرفته است؛ ولی یادمان نرود که اگر کسی حتی حاضر نیست در یک کنفرانس شرکت کند و در چنین بزنگاهی می‌آید و می‌گوید اطلاعات ندارد، باید از خودش بپرسد که این اطلاعات را از کجا می‌خواسته به دست آورد. من می‌خواهم که این افراد با صراحت به ما بگویند که دقیقا به کجای کار اشکال می‌گیرند. ما خوش‌حال می‌شویم بازخورد دریافت کنیم ولی اینکه همه این‌ها در یک جایی جمع شود و تبدیل شود به مثلا «عدم شفافیت»، خب عدم شفافیت چی دقیقا؟ کدام دعوتی بوده که ما برای سخنرانی دریافت کردیم و آن را رد کردیم؟ خودم اگر نتوانم بروم حتما یکی از همکارانم این کار را خواهد کرد. اگر کسی بتواند به ما چنین اطلاعاتی بدهد خوشحال می‌شویم.

رصدخانه ملیعکس: بنیامین صحرانورد

در این سال‌ها با چه چالش‌های اجرایی و مدیریتی مواجه بوده‌اید؟

من تلاش کردم که چالش‌های مدیریتی به بخش فنی منتقل نشود. همیشه از بخش فنی ما در برابر مسائل مالی، مدیریتی و غیره حفاظت شده تا کار خودش را با حوصله انجام دهد. پروفسور جری گیلمور یک جمله‌ای دارند که می‌گوید «همیشه یک اشکالی در مدیریت به وجود می‌آید». چالش‌ها عمدتا یا مالی‌اند یا مدیریتی‌اند یا اجرایی‌اند. از نظر فنی و فناوری معمولا می‌توانیم با مشورت راه‌هایی را پیدا بکنیم. حس بد انسانی می‌تواند یک چالش مستمر باشد. خیلی‌ها می‌گویند شما با مطبوعات صحبت نمی‌کنید؛ من این را نمی‌پذیرم چون هر سال یک یا دوبار با مطبوعات صحبت کرده‌ام. اگر جستجو کنید آثار مفصل من با مطبوعات که بر اساس آمار و ارقام است را می‌یابید. دقت کنید که نقالی و قصه‌گویی یک نوع صحبت است و دادن اطلاعات و برنامه یک چیز دیگر است. من وقتی صحبت کنم، راجع به افراد صحبت نمی‌کنم و از کسی اسم نمی‌برم؛ فقط به اصل موضوع می‌پردازم و راجع به امیدها، برنامه‌ها و آرزوها صحبت می‌کنم نه راجع به این که من بودم، یکی بود یکی نبود. اصلا شان ما در رصدخانه ملی و پژوهشگاه دانش‌های بنیادی این نیست. ما راجع به افراد صحبت نمی‌کنیم. همیشه پرهیز کردم و امیدوارم هیچ‌وقت مجبور نشوم آن را زیر پا بگذارم.

چالش مدیریتی من همیشه مسائل اجرایی، مالی، قراردادها، انتظاراتی که شرکت‌ها دارند، تغییراتی که می‌دهند و موارد مشابه و این‌ها همیشه چالش است. من فکر می‌کنم که وقتی محصول را می‌بینیم یعنی توانسته‌ایم از پس کار بر بیاییم. در مورد اینکه من با چه کسانی چالش داشته‌ام، سعی کرده‌ام با اخلاقی‌ترین و مودب‌ترین وجه ممکن با افراد کار کنم. ما در رصدخانه ملی ایران یکی ویژگی مهمی که داریم این است که بسیاری از پرسنل اضافه شدند و کم نشدند؛ یعنی کسانی که از سال ۱۳۸۸ با ما هستند همچنان ادامه دارند. هرچند موردی بوده که یک نفر دلش می‌خواسته پروژه را ترک کند چون به نظرش پروژه کند بوده ولی وقتی پروژه سرعت گرفته دوباره برگشته‌است. بنابراین، آن چیزی که برای ما خیلی مهم است، جذب حداکثری نیروهای متخصص است.

ببینید نیروی متخصص یک تعریفی دارد: ما فعالیت مکانیک داریم، کنترل داریم، اپتیک داریم، نجوم داریم و افرادمان در این زمینه‌ها دسته‌بندی می‌شوند. فردی که فقط ادعا کند که من بلدم و این‌ها را انجام می‌دهم ولی هیچ‌کاری نکند، قطعا در گروه ما نبوده‌است. البته ما همچین کسی را هم نداشته‌ایم و همیشه در انتخاب‌هایمان خیلی دقت می‌کنیم. ممکن است افرادی باشند که در یک مقطعی بودند و الان نیستند و خودشان دارند اظهار نظر می‌کنند. من درباره ادعای شخصی حرفی نمی‌زنم چون این را خارج از حرفه خودم می‌دانم که راجع به بود و نبود آدم‌ها صحبت کنم و این اصلا برازنده یک پروژه ملی نیست. من در اینجا همه را ارجاع می‌دهم به نظر شورای مشورتی که می‌گوید بله افراد مختلف سهم دارند، خیلی هم ممنونیم ولی کار ادامه پیدا می‌کند و به نتیجه می‌رسد.

در مورد اینکه سهم دولت‌ در این پروژه چگونه بوده، بین ۸۰ تا ۸۵ درصد بودجه این پروژه به صورت ریالی، به طور پیوسته در طول چهار سال همین دولتی که روزهای پایانیش هست، تامین شده‌است. در سال ۱۳۹۶ دولت اعلام کرد که از چه طرح‌هایی می‌خواهد حمایت کند و از چه طرح‌هایی نمی‌خواهد. همه دولت‌ها این کار را می‌کنند و پروژه‌هایی را که پیشرفت کمی دارند، به بخش خصوصی واگذار می‌کنند. پروژه‌هایی که پیشرفت محسوسی داشته را خود دولت حمایت می‌کند چون هر پروژه نیمه‌تمام برای دولت و بیت‌المال یک سربار حساب می‌شود؛ یعنی حواسمان باشد که پول پروژه‌هایی را که پیشرفت نمی‌کنند مردم دارند می‌پردازند. ما آن موقع نشان دادیم که این طرح این آمادگی را دارد که بخش زیادی از فعالیت‌های اجرایی‌اش در طول چهارسال این دولت به اتمام برسد، نه در روزها و هفته‌های آخر و این در شورای عالی علوم، تحقیقات و فناوری به تصویب رسید. هم سازمان برنامه و بودجه و هم معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، این طرح را تقریبا به طور یکسان حمایت کردند. ما در اجرای این طرح هیچ فشاری که به ما ریسکی را تحمل کند دریافت نکردیم و اگر هم دریافت می‌کردیم، پاسخ ما به آن منفی می‌بود. یک مدیر پروژه برنامه خودش را می‌چیند و دائم باید با برنامه مالی پروژه هم کلنجار برود که چه منابعی را به چه کاری اختصاص دهد. همیشه این زمان و هزینه، چالش روزانه برای رسیدن به کیفیت مطلوب است؛ یعنی شما هیچ‌وقت به اصل کار آسیب نمی‌زنید و کیفیتش را حفظ می‌کنید اما با توجه به زمان و هزینه، هرگونه آزادی عملی را دارید. این را افرادی تایید می‌کنند، مشاوران پیشنهاداتی می‌دهند و رئیس پژوهشگاه تایید می‌کند که این اتفاق بیفتد یا نه. ما همیشه این مسئله را در این چهار سال داشته‌ایم و قبل از آن هم همین طور.

مثلا درست بعد از طراحی مفهومی، همین شورای مشورتی ما گفته بود که بروید نگه‌دارنده آینه اصلی یا اپتیک فعال را بسازید اما مدیریت قبلی تصمیم گرفت که برود یاتاقان‌های هیدرواستاتیک را بسازد. خب حالا چه کار بکنیم؟ بالاخره تصمیم مدیریتی است و لابد دلیلی داشته که این کار را بکند؛ یعنی اولویت یک را انجام نداده و اولویت دو را انجام داده‌است. حتما برایش دلیلی داشته‌است. حالا ما که به مرحله پایانی کار رسیده‌ایم، دیگر همه‌چیز باید آماده باشد. من یک نکته را هم اضافه کنم: سیستم لایه نشانی آینه هیچ‌گاه در طراحی مفهومی مطرح نبوده‌است؛ یعنی هیچ سندی وجود ندارد که همچین اتفاقی باید میفتاده است. خب بالاخره تغییر و تحولاتی شکل می‌گیرد. چیزی که دارم می‌گویم این است که همیشه در پروژه یک انتخاب‌هایی وجود دارد و یک چیزهایی می‌ماند که بعدا انجام می‌دهیم؛ چون فکر می‌کنیم انجام دادن آنها راحت است.

مثلا فرض کنید که ما فکر می‌کردیم می‌رویم این را از یک جایی می‌خریم؛ بعد متوجه شدیم که هیچ کس این را به ما نمی‌فروشد. استراتژی ما عوض می‌شود و باید این را بسازیم. خب این زمان می‌برد. ما در مورد چیزهای بسیار واضح‌تر، قبلا تصمیمات دیگری داشتیم. نکته این است که در نهایت همه‌شان باید انجام شوند. وقتی می‌گوییم پروژه‌ای ۹ سال یا ۴ سال به تاخیر افتاده است، همه عواملش از همین جنس اند و این‌ تقدم‌ها و تاخیرها در نهایت این پروژه‌ را می‌سازند. اتفاقا همین دیروز که با جری گیلمور صحبت می‌کردم، می‌گفت که پروژه شما در مقایسه با ساخت تلسکوپ ویلیام هرشل و با وجود اینکه ما قبلا هم تجربه ساخت INT را داشته‌ایم، سریع‌تر حرکت کرده‌است. مثال‌های موفق زیادی برای مقایسه ما و دیگران وجود دارد. ما کامل نیستیم ولی از هیچ پروژه‌ای هم عقب نمانده‌ایم. این خیلی مهم است که این اعتماد به نفس را داشته‌باشیم آن همه در چه شرایطی؟ شورا باز هم به این پاسخ می‌دهد. در شرایط ایده‌آل، این پروژه دارد طبق برنامه حرکت می‌کند چه برسد به کشوری که با این همه مشکلات مواجه بوده‌است؛ حالا یک سری از این مشکلات هم، مثل کرونا، جهانی بوده‌است.

بگذارید یک مثال بزنم. آینه اصلی ۳.۴ متر است و یک سوراخ مرکزی به قطر ۷۰ سانتی‌متر دارد. آینه ثانویه ما ۶۰ سانتی‌متر است و از این سوراخ رد می‌شود. پولی که ما برای آینه ثانویه دادیم، از کل پولی که برای آینه اولیه دادیم بیشتر بود. به این می‌گویند تورم! مشکل ارزش دلاری نیست چون دقیقا از همان شرکت خریداری شده و همان شرکت هم صیقل داده‌است؛ مسئله ارزش ریالی است و به این تورم می‌گویند. اگر کسی فکر می‌کند که وقتی می‌رود شیر یا گوشت می‌خرد می‌تواند تورم را حس کند، بداند که ما هم از این موضوع بی‌نصیب نماندیم…ولی با وجود این دشواری ما کار کردیم و با وجود این دشواری، دولت هم حمایت کرده و گفته این کار را تمام کنید و این خیلی با ارزش است.

آیا برگزاری این مراسم افتتاحیه تصمیم خودتان بوده‌است؟

رصدخانه ملی ایران هیچ چیزی به نام افتتاح ندارد. همان‌طور که فازهای یک پروژه فنی را توضیح دادم، طراحی مفهومی، طراحی جزئی، ساخت، مونتاژ در کارخانه، نصب، راه‌اندازی، اولین نور مهندسی، اولین نور نجومی و بهره‌برداری علمی، مراحل اجرایی کار هستند. یک هفته پیش از مراسم، آقای دکتر ستاری یک بازدید حضوری داشتند و شرایط پروژه را ارزیابی کردند و خودشان همانجا در مصاحبه گفتند که الان این پروژه به مرحله نصب رسیده، راه‌اندازی‌اش دارد شروع می‌شود و آینه و ملحقات دیگرش بعدا به آن اضافه خواهند شد. در این مرحله، یک مدیر دولتی تشخیص می‌دهد با توجه به تامین اعتبار و هزینه‌ای که شده و پروژه به یک جای پایدار رسیده، الان در یک مرحله‌ایست که می‌شود یک مراسم آغاز راه‌اندازی یا با نام دیگری که دولت با توجه به پروتکل خودش استفاده می‌کند، یک مراسم «افتتاح» برای آن برگزار کرد و این را انجام می‌دهند.

راستش را بخواهید، من به عنوان مدیر پروژه و عضوی از جامعه نجوم که برای این کار هم در این سال‌ها تلاش زیادی کرده‌ام، می‌گویم که بله این معقول است. به خصوص اینکه مدیران دولتی این پروژه را در تلسکوپ نمی‌بینند؛ می‌گویند این همه زیربنا درست کرده‌اید، چند وقت است که کار علمی‌تان را با یک ابزار دیگر شروع کرده‌اید، پایشگاهتان هم که چند سال است دارد کار می‌کند، ساختمان‌هایتان را هم که تمام کرده‌اید…بنابراین این تصمیم، یک تصمیم ذائقه‌ای است و ما از این تصمیم ذائقه‌ای ناراحت نیستیم. به نظر من، توجه به رصدخانه و نجوم یک امر مبارک است و جامعه نجوم باید از اینکه در آن اینچنین سرمایه‌گذاری‌ شده و بعد از ۷۰۰ سال داریم با یک ابزار رصدی پیشرفته با دنیای نجوم تعامل می‌کنیم، یک رویداد مثبت است. نمی‌دانم ارزش توجه به این واژه‌ها چقدر است. من این را به عهده جامعه و مخاطب می‌گذارم. ما در رصدخانه ملی ایران، خیلی از این رویداد خرسند بودیم و هیچ بخشی از این رویداد نبوده که ما را ملزم بکند به یک کاری که از انجامش پشیمان شویم. ما با فراغ بال این کار را انجام دادیم. اینکه افتتاحیه بوده یا نبوده خب طبیعی است که مدیران، آنجا بیشتر تصمیم می‌گیرند و من هم می‌توانم نظرات فنی‌ام را بدهم که آنها را دادم. انتقال آینه و سایر تجهیزات فنی را به صلاح نمی‌دانستیم و انجام هم نشد. ما فکر می‌کنیم که اصالت کارمان را با تصمیمی که گرفتیم، نشان دادیم. صحنه‌سازی کار سختی نیست؛ با این حال، ما هرگز در رصدخانه ملی ایران این کار را نکرده‌ایم.

اگر دولت آینده تصمیم بگیرد که همکاری‌اش را با این پروژه قطع کند، آیا پروژه ضربه قابل توجهی می‌خورد؟

این پروژه پنج دولت را تجربه کرده‌است. یک دولت این طرح را تصویب کرده، یک دولت پروژه را کند کرده چون علاقه‌ای نداشته و بعدا همان دولت با دستوری که مستقیما توسط رهبری به آن داده‌ شده، ملزم به حمایت شده‌است؛ به عبارت دیگر، این پروژه، فرادولتی است. دستوری که در خصوص این پروژه داده شد، آن را تبدیل به یک پروژه خارج از سلیقه کرد و در نهایت رسید به دولت دوازدهم که اکنون در روزهای آخرش است. آقای دکتر ستاری، زمانی که معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری را به عهده گرفتند، جلسه‌ای را با انجمن‌های علمی داشتند که من هم از طرف انجمن نجوم در آن حضور داشتم. از ایشان سوال کردم که دیدگاه و رویکردشان نسبت به طرح‌های ملی و به خصوص طرح‌های رصدخانه ملی و شتابگر ملی چه خواهد بود. ایشان در آنجا جواب دلگرم‌کننده‌ای به من ندادند و گفتند که از نظر ما، وزارت علوم و شورای عتف باید این طرح‌ها را پیگیری کنند و ما بیشتر در زمینه تجاری‌سازی علم و فناوری کار خواهیم کرد و شرکت‌های دانش‌بنیان اولویت ما خواهند بود.

اما به مرور زمان، وقتی با سابقه این طرح آشنا شدند، با فاصله چند ماه پیگیر طرح شدند؛ در زمان ایشان وقتی آینه به ایران رسید، بیشتر با جزئیات طرح و به خصوص آثار صنعتی و تجاری آن آشنا شدند و آمدند رصدخانه ملی ایران را دیدند و قول حمایت دادند که بسیار برای ما روز خوبی بود. من احساس می‌کنم که این پروژه باید فراتر از دولت‌ها باشد و فراتر از دولت‌ها هست، درست همان‌طور که باید باشد. این یک خواست ملی است. من فکر می‌کنم که اگر ما در تصویرمان توسعه علمی و فرابخشی باشد، باید به کل پروژه‌ها فکر کنیم و هرکس که از علم بیشتر حمایت کرده، صرف نظر از دیدگاه‌های اجتماعی و سیاسی، برای ما مطلوب‌تر بوده‌است. دولت آینده هم در بالاترین سطحش با این پروژه کاملا آشناست؛ آقای رئیسی کاملا با این پروژه آشنایی دارند و قبلا توضیحات لازم به ایشان داده شده و امیدوارم که ایشان و دولتشان هم از این طرح حمایت کنند. اینجا تازه اولین گام ماست و فازهای بعدی توسعه در راه است؛ باید نسل اول و دوم و سوم تجهیزات رصدی را بسازیم و شما تصور کنید این پولی که ما به دست آوردیم در همین کشور هزینه شده‌است. خیلی با برکت و با ارزش است که کارگر خودمان، مهندس خودمان و دانشمند خودمان از این پول بهره‌مند شده‌اند و در این چرخه برگشته‌است.

کار با ارزش دیگری که انجام شده، آن سرریز فناوری بود که به صنعت رسید؛ شرکت‌هایی که در این کار سهیم بودند، چه شرکت‌های ساختمانی چه شرکت‌های صنعتی، ماشین‌سازی و غیره، واقعا با دقت‌هایی کار کرده بودند که تا آن موقع کسی از آن‌ها این دقت‌ها را نخواسته بود. من احساس می‌کنم در این فضای موفق فنی مثبت، باید ادامه دهیم و اینکه حالا در اینجا روی یک واژه صحبت بکنیم و به این طرحی که با این امید و این عظمت دارد کار می‌کند یک تصویر منفی بدهیم که خودمان از آن ضرر ببینیم، این را اصلا مصلحت نمی‌دانم. هرچند، به طور دقیق و به طور کامل از هر نوع نقد و انتقاد علمی توسط افراد شناسنامه‌دار که می‌دانیم دکترایی دارند یا تجربه‌ای دارند و قبلا طرح مشابهی را انجام داده‌اند استقبال می‌کنیم.خیلی مهم است که به سمتی برویم که آثار مثبت آن را در جامعه، در علم و در صنعت ببینیم و روی آنها فکر کنیم. منفی‌بافی، به خصوص در مورد چیزی که به عینه وجود دارد، هیچ کمکی نمی‌کند. به نظر من، این منفی‌گرایی یک رویکرد نامبارک است.

خروجی این طرح پس از بهره‌برداری چه خواهد بود و آیا برنامه‌ای برای توسعه این طرح دارید؟

ما وقتی که به مرحله کاربری علمی برسیم، دیگر این منجمان کشور هستند که باید از آن استفاده کنند و ما به عنوان سازمان رصدخانه حتما از آن‌ها حمایت خواهیم کرد و قبلا هم کرده‌ایم. طی چند سال یک برنامه آموزش مفصل را اجرا کردیم و تعداد زیادی را جهت یادگیری به خارج از کشور فرستادیم که برگشتند و کارهایشان را انجام دادند و مقالات خیلی مهمی هم از همین آموزش‌ها بیرون آمده‌است؛ از جمله اولین مقاله نجوم ما در مجله «نیچر». اما از این به بعد چه اتفاقی می‌افتد: برای زیرساخت رصدخانه ملی ایران زحمات زیادی کشیده شده و هزینه شده است؛ درست است که ما با نهایت صرفه‌جویی کار کردیم اما در نهایت، این ارزشی است که آنجا پیدا کرده است.

ما یک تلسکوپ ۳.۴ متری داریم و قبلا در تغییراتی که در ساختمان دادیم و این تغییرات در طراحی جزئی مورد تایید قرار گرفته، تدابیری را اتخاذ کرده‌ایم و طوری طراحی را انجام داده‌ایم که ابزارهای رصدی بیشتری را در آنجا ایجاد بکنیم. آرایه لنزمان دارد کار می‌کند، موفق بوده و می‌توانیم توسعه‌اش دهیم و پایشگاهمان هم سال‌هاست دارد کار می‌کند. ما برای یک تلسکوپ یک متری جایابی کرده‌ایم که این تلسکوپ یک متری، بخشی از وقتش را در اختیار دانش‌آموزان قرار دهد؛ به این معنی که مثلا وزارت آموزش و پرورش و دانشگاه آزاد بیایند مشارکت کنند و دوست داریم که از سرمایه‌گذار خصوصی در آنجا استفاده کنیم. ما در نظر داریم بخشی از زمان آن را برای ترویج نجوم در دوره تحصیلی، نه لزوما برای مردم، استفاده بکنیم. مردم حتما استفاده خواهند کرد؛ هر داده و تصویر زیبایی که از رصدخانه بیرون بیاید، مردم از آن بهره‌مند خواهند شد.

علاوه بر آن، ما تمام انرژی‌مان روی رصد شب بوده‌است و رصد روز(خورشیدی) یا رصد ۲۴ ساعته را هم در نظر داریم. اگر پیشنهادی را در این زمینه دریافت بکنیم که نشان دهد این قابل انجام است، حتما برای پیگیری بودجه یا تصویب آن از این پیشنهاد حمایت می‌کنیم. بنابراین، جا دارد که آنجا تلسکوپ خورشیدی داشته باشیم، در اندازه‌ای که فکر می‌کنیم برای علم مفید خواهد بود. از طرف دیگر، برای طول موج‌ها و ذرات دیگر مثل پرتوهای کیهانی، ابزار رصدی دیگری مثل تلسکوپ رادیویی در چشم‌انداز ماست و ما در پایین‌دست کوه هم منطقه‌ای را برای همین دسته از تجهیزات گرفته‌ایم. بنابراین، من چشم‌انداز بسیار روشنی را برای توسعه رصدخانه ملی ایران می‌بینیم اما همت می‌خواهد. تجربه این چند سال به ما کمک خواهد کرد که آن دوره را هم با تجربه بهتری به اجرا بگذاریم. این گوی و این میدان… ما با هر تجربه و دانش و سرمایه‌ای که در اختیارمان است، می‌توانیم کمک کنیم؛ اما فقط باید پیشنهادهای علمی و فنی که این آمادگی محک داوران متخصص را داشته باشند به ما ارائه شوند و این تنها اصل ماست. ما تشویق می‌کنیم و کمک می‌کنیم که این پروپوزال به مرحله تصویب برسد؛ یعنی اگر کسی دلشوره دارد یا آگاهی لازم را ندارد که پروپوزال بنویسد، فقط کافی است ایده خود را با ما مطرح کند تا ما به او کمک کنیم. دوست دارم که در این مسیر حرکت کنیم تا در خلاف آن.

و کلام آخر…

من فکر می‌کنم که رصدخانه ملی در این یکی دوهفته‌ای که راجع به آن صحبت شد و بیشتر در فضای غیر حرفه‌ای و عمومی کشور یا نجوم آماتوری، راه روشنگری دقیقی را پیش گرفت و همچنان سکوتش به خاطر احترام به افراد است. این رصدخانه دوست ندارد در چنین محافلی بحث کند و هرجایی که لازم باشد به سوالی پاسخ دهیم، این کار را می‌کنیم. متاسفیم از این موضوع که با وجود اینکه خیلی‌ها می‌دانستند دقیقا چه اتفاقی دارد می‌افتد، ولی تصویر متفاوتی را ترسیم کردند و خودشان آن را شکستند که موج منفی‌ای علیه رصدخانه شکل گرفت. این جای تاسف است اما واقعیت جامعه ماست و ما هم از کارمان اطمینان داشتیم و اطمینان‌مان را شما در این جوابیه‌ای که در مجله «ساینس» منتشر شد، می‌توانید ببینید. ما کاملا به قدم‌هایی که برداشته‌شده‌بود اطمینان داشتیم ولی به این معنی نیست که ما نگران نیستیم و همه‌چیز عالی است. هیچ‌وقت در دنیا چنین اتفاقی نمی‌افتد و هیج مدیر پروژه‌ای شب را آرام نمی‌خوابد. این چندسال را با زحمت منجمان و مهندسان خودمان و مشاورانی که با ما همکاری کردند، پیشرفت کردیم و هنوز باید قدم‌های مهم دیگری برداریم؛ در یک فضای آرام و علمی و فنی منتقد و پرسشگر، حتما این مسیر را ادامه خواهیم داد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا